سلام آقای دکتر ببخشید از نظر طب سنتی بهتره غذای کمکی کی شروع بشه ؟ بعضی دکترها معتقدن پایان ۴ماهگی بعضی پایان ۵ماهگی و بهداشت هم پایان ۶ماهکی خیلی ممنون
مریم

آیا از دمنوش هل و دارچین در رژیم میشود استفاده کرد؟ از کدوم تنبل و به پخته چطور؟ ممنون از پاسخگوییتون
احمدی

سلام روز بخیر .من ۵روزه این رژیم رو گرفتم.سودا و بلغم غالب دارم و معده سرد.مشکلم اینه که در طول روز دهنم ترش میشه انگار اسید معده ام برمیگرده.البته سوزش سر دل ندارم.ایا طبیعیه؟
احمدی

سلام آیا در خورشت ها باید لپه ریخت؟
رویا

سلام ممنون از مطلب مفیدتون میشه در دوره رژیم از رب انار طبیعی و خانگی استفاده کرد؟
احمدی

سلام منم بعد از دوسال ناباروری و آی یو آی و مصرف کلی قرص و آمپول با یک دوره پیاز درمانی باردارشدم خدا خیرتون بده
مهتاب

سلام آقای دکتر با همسرم دو هفته هست که سرما خوردگی داریم هر چقدر دوسین و زنجبیل و دارچین و دمنوش ....استفاده می کنیم متاسفانه خلط زرد رنگ از ما پاک نمیشه هر سه چهار ساعت یکبار باز دوباره جمع میشه شما رو بخدا یه راحل به ما بگید،کاری از دستمون بر نمیاد جز دعا برای وجود بزرگوار و پر خیرتان که ان شاءالله در هر دو دنیا عاقبت بخیر بشوید .
زهرا

سلام و رحمت. بچه از چند ماهگی دیگه شبها نباید بیدار بشه برای شیرخوردن؟ توی نت نوشتن از 6 ماهگی بعضیا دیگه تغذیه شبانه ندارن. کودک من 8 ماه تموم داره ولی شب چندین بار بیدار میشه برای شیر. ممنونم از سایت خوبتون
زینب

سلام وقت بخیر،۴۷ ساله هستم، دچار یائسگی زودرس شدم یعنی از ۱۳۹۹ کلا چندماه یکبار پریود میشم و اینکه از آخر خرداد علائم یائسگی بیشتر شده و پریود هم نشدم و اینکه پرولاکتینم هم بالاست امروز وعده دوم پیاز درمانی من هست،بنظرتون تاثیر داره؟
معصومه

سلام ببخشید دختران هم می توانند از روش اب پیاز برای سه دوره استفاده کنند یا فقط برای زنان هست؟ با تشکر
سمیه
طبّ اسلامی و قرآنی
بررسي ناهمخوانی آيات طبّي با علوم پزشكي(مقاله انتخابی)
تعداد: 1 میانگین: 1
[تعداد بازدید : 24703]

[نسخه چاپی]

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین

 

بررسي ناهمخوانی آيات طبّي با علوم پزشكي

 



     

 


دكتر حسين علايي/ پزشكي عمومي


حسن رضا رضايي / كارشناسي ارشد تفسير و علوم قرآن


چكيده


با وجود پیشرفت‌ فراوان دانش پزشکی هنوز شاهد اعتراف دانشمندان در زمینه هم‌نوایی علوم با قرآن هستیم. در اين مقاله شبهه‌هاي «آفرينش انسان»، «خلقت گوشت بعد از استخوان در دوران جنینی»، «منشاء مني» و «آگاهي از جنس جنين» بررسي و نقد مي‌شود و روشن مي‌گردد كه آيات پزشكي نه تنها با هم‌ اختلاف ندارند، بلكه با علوم پزشكي هم ناسازگار نيستند.



واژه‌هاي اصلي: قرآن، علوم پزشكي، تناقض.



درآمد


قرآن وحی الهی است (شوری/ 7)؛ نه مکتوب بشری، از این رو نه تحریف می‌پذیرد (فصلت/ 42)، نه اختلاف و تناقض مطالب را بر می‌تابد (زمر/ 28). قرآن متناقض نمی‌تواند ادعای جهانی و جاودانگی نماید. تحدّی (به مبارزه طلبیدن) (بقره/ 23)، معارف بلند و اعجازها (بلاغی، فصاحتی، ادبی، علمی و...) نشان مي‌دهد که تفکر بشری در تدوین و تنظیم آن دخالت نداشته است و تناقضي بين آيات نيست، اما برخي با گزينش ظاهرگرايانه بعضی آیات و مراجعه نکردن به آیات دیگر و تفاسیر و احادیث، تناقض قرآن با علوم پزشكي يا تناقض بين آيات را برداشت مي‌کنند.


1 ـ تناقض‌نمايي آيات آفرينش انسان


انسان از چه ماده‌اي آفريده شده است؟


آيات قرآن 6 ماده را مطرح كرده‌اند: 1ـ خون (علق/201) 2ـ آب (فرقان/45؛ نور/40؛ انبياء/30) 3ـ گل پخته (حجر/26) 4ـ خاك (روم/11ـ20؛ آل‌ عمران/59) 5 ـ زمين (هود/61) 6ـ يك قطره از آب غليظ (نحل/4؛ قيامت/37).


حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه اين تناقض‌ها را چگونه مي‌توان توجيه كرد؟[1]


بررسی و نقد


الف) آفرینش انسان از خاک


قرآن در بعضي از آيات «آفرينش حضرت آدم» و در بعضي ديگر «خلقت تمام بشر» را از خاك مي‌داند. براي مثال مي‌فرمايد:


وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ(سجده/ 6)؛ «آفرینش انسان را از گل آغاز کرد».


خداوند در آیه 59 سوره آل عمران به آفرینش حضرت آدم اشاره دارد (طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، 16، 374)؛ نه همه انسان‌ها، اما در آیات دیگر خلقت تمام انسان‌ها را از خاک می‌داند: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِينٍ (مومنون/ 12؛ حج/ 5؛ غافر/ 67)؛ «و به یقین انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم».


از آفرينش انسان در بعضی از آیات با «تراب» إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍ، (حج/ 5؛ غافر/ 67)، «طین» (سجده/ 6) و «صلصال» (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/ 26)؛ «و به يقين انسان را از گِل خشكيده‏اى كه از گِل سياهِ (بدبوى مانده) شكل يافته گرفته شده بود، آفريديم» و «ارض» هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ(هود/ 61)؛ «خداوند شما را از زمین آفریده است» ياد شده است.


این اختلاف ظاهری موجب تناقض‌پنداري می‌شود، اما با بررسی واژه‌ها درمی‌یابیم آيات تناقضی ندارند.


1. «طین» به معنی «خاک آميخته با آب، یا خاک مرطوب» است. از آیه إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِن طِينٍ لاَّزِبٍ (صافات/ 11)؛ «ما آن‌ها را از گل چسبنده آفریدیم»، استفاده می‌شود که «طین» آميخته‌اي از آب و گل است که حالت چسبندگی دارد (مصطفوي، حسن، التحقيق، ذيل واژه «طين»). اين واژه در قرآن 8 مرتبه و به صورت نکره درباره خلقت انسان آمده و به معناي گل مخصوص است.


2. «تراب» به معنی خاک است و به معناي «مسکنة و خضوع» هم آمده است. «ترب الرجل» یعنی فقیر گشت (از شدت فقر خاک نشین شد). قرآن 6 بار از تراب به صورت نکره براي خلقت انسان استفاده كرده است (مصطفوی، همان، راغب اصفهانی، مفردات؛ ابن منظور، لسان العرب؛ قرشي، قاموس قرآن، ذیل ماده طین و تراب).



3. واژه صلصال به معنای گل خشک و گل خالص آمیخته به خاک است که چون خشک شود (در وقت دست زدن)، صدا می‌دهد (العین، و قاموس قرآن، ذیل واژه صلصل) و چهار مرتبه در قرآن (حجر/ 26، 27، 33؛ رحمن/ 14) آمده است.


4. «ارض» چهارصد و شصت و يک بار در قرآن تکرار شده و همیشه به صورت مفرد به کار رفته است و به معانی کره خاکی، قطعه‌ای از زمین، و پهنای زمین آمده است (مصطفوی، همان،‌ ذیل واژه ارض).


5. «صلصال» با «حماء» (گل سیاه و بدبو) (العین، ذیل واژه حماء) فرق دارد. «حماء» نيز با «تراب» فرق دارد، هر چند تمام موارد ذكر شده، در جوهر اصلي آن (تراب) ريشه دارد و حالت‌ها و مراحل ياد شده هر كدام از «تراب» منشأ مي‌گيرد (معرفت، محمد ‌هادی، شبهات و ردود، 249).


«قرآن در آیات متعدد از خلقت انسان نقل می‌کند: انسان از صلصال ـ مثل فخّار ـ‌ (گل خشكيده همچون سفال) خلق شده است یا از خاک خلق شده است که این جا اشاره می‌کند به خلقت آدم، مستقيم يا غيرمستقيم (رضايي اصفهاني، محمد علي، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، 2، 249 به بعد).


سخن در اين است که خلقت بشر بعد از آن حضرت، چگونه بود؟


مفسران (هر چند بعضی این‌گونه توجیه می‌کنند که آیات در بیان واسطه‌هاست، یعنی انسان ها با واسطه آدم از خاک آفریده شدند (مصباح یزدی، محمد تقي، معارف قرآن، 330).) با کمک دانش جدید دریافته‌اند که ريشه ساختمانی وجود انسان، از خاک است. تحقیقات نشان داده است اگر جسم انسان به اصل خود برگردانده شود، شباهت زیادی به یک معدن کوچک خواهد داشت که از ترکیب حدود بيست و دو عنصر تشکیل شده است.


نگاه زيست‌شناسانه نقش عناصر خاک در ايجاد و بقای انسان را انکار ناپذير می‌داند. عناصر موجود در خاک از راه مواد غذایی، با منشأ نباتی یا حیوانی یا محلول در آبی که از منابع زیر زمینی یا جاری به دست می‌آید، به بدن انسان راه می‌یابد. برای مثال: نیتروژن (N) همراه کربن، اکسیژن و هیدروژن عناصر اصلی تشکیل دهنده‌ پروتئین‌ها، آنزیم‌ها و هورمون‌ها در بدن می‌باشند. نیتروژن مشخصه میزان پروتئین است و هر گرم نیتروژن معادل 25/6 گرم پروتئین در بدن به حساب می‌آید. نیتروژن در هوا فراوان است و بعضی گیاهان توان انتقال آن به خاک را دارند؛ اما انسان سالم نیتروژن مورد نياز را از راه غذا و از منشاء خاک به دست می‌آورد.


سدیم (Na) یون مثبت (ca cion) که عامل اصلی باقی ماندن مایعات در داخل عروق است، ورودی آن بيشتر از راه غذا و نمک معدني است و منیزیم (Mg) بيشتر از نصف آن در استخوان متمرکز است. منابع آن تغذیه‌ای و بيشتر سبزیجات، غلات و گوشت است و آهن (Fe) نقش اساسی در خون‌سازی، رشد، ایمنی و عملکرد عصبی دارد که از منابع حيوانی مثل گوشت و جگر، و گیاهی مثل حبوبات و بعضی سبزی‌ها به دست می‌آید.


پس روشن مي‌شود كه بدن همه موجودات از خاك است؛ يا اصل وجود آن‌ها مستقيم از خاك آفريده شد، مثل آدم يا با واسطه مواد غذايي، از خاك خلق شده‌اند.


ب) آفرینش انسان از آب


یکی از مطالب شگفت‌انگیز قرآن این است که آفرينش موجودات زنده، حتی انسان، را از «آب» می‌داند.


1. آفرينش از آب به صورت مطلق، مانند: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ (انبیاء/ 30؛ نور/45)؛ «و هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم».


2. آفرينش انسان از آب، مانند: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً (فرقان/ 54)؛ «و اوست کسی که از آب بشری آفرید و او را نسبی و دامادی قرار داد».


3. آفرينش از آب با ويژگي مخصوص مانند: «مِن سُلاَلَةٍ مِن مَاءٍ مَهِينٍ (سجده/8؛ مرسلات/20)؛ «از چکیده آب پست»، «خُلِقَ مِن مَاءٍ دَافِقٍ (طارق/ 6)؛ «از آب جهنده آفريده شد».


ديدگاه دانشمندان


درباره خلقت انسان از آب، دو دیدگاه میان دانشمندان هست.


دیدگاه اوّل: منظور این است که آب بیشترین ماده تشکیل دهنده بدن انسان است، حتی حیات همه موجودات زنده ـ گیاهان و حیوانات ـ به آب بستگی دارد.


اکسیژن (O) و هیدروژن (H) به صورت آب در بدن، نقش اساسی در حفظ حیات انسان دارند. میزان آب تمام بدن (total body water-TBW) در سنین مختلف متفاوت است. پيش از تولد و در حدود ماه چهارم جنین، حدود 90٪ و در زمان تولد حدود 80٪ وزن، آب است. اين مقدار به مرور تا دوازده سالگي به حدود   وزن بدن و در سنین بالاتر به حدود 60٪ در مردان و 55٪ در زنان می‌رسد.


آب نقش اساسی در توزیع نیازهای بدن و دفع مواد زائد و سمی از مسیر خون و ادرار دارد و کاهش سریع آن (بیش از معادل 10٪ وزن) بسیار خطرناک و در صورت جبران نشدن سریع، مرگ آور یا دست كم بسیار آسیب رسان می‌باشد.


در شرایط معمولی کل مواد مورد نیاز بدن از راه خون به سلول‌های بدن می‌رسد. حدود 60٪ حجم خون را پلاسما تشکیل می‌دهد که بيشترش از آب تشکیل شده است. در صورت بروز کم‌آبی، حرکت گلبول‌هاي قرمز و مواد غذایی مختل می‌گردد، لذا وابستگی حیات کلّیه موجودات از جمله انسان به آب، قطعي است.


دیدگاه دوم: مقصود این است که انسان از منی و نطفه آفريده شده است. شاهد اين ديدگاه دو آیه فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً (فرقان/54)؛ «او را نسبی و دامادی قرار داد» و ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِن مَاءٍ مَهِينٍ (سجده/ 8) است. «جعل» در این جا به معنی آفرینش و «نسل» به معنای فرزندان و نوه‌ها در تمام مراحل است و «سلاله» در اصل به معنی عصاره و فشرده خالص هر چیز است و منظور از آن در این‌جا نطفه آدمی است که در حقیقت عصاره کل وجود او می‌باشد (مكارم شيرازي، ناصر، تفسیر نمونه، 17، 126؛ دکتر بوکائی، مقایسه‌ای بین تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 25؛ رضايي محمد علي، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 2، 445 ـ 437).


ديدگاه سوم: اصل آفرينش موجودات زنده از آب است، يعني نخستين تك سلولي‌ها در آب به وجود آمد (رضايي اصفهاني، محمد علي، همان، 2، 437 به بعد).


نتیجه: ممكن است برخي آيات، با دیدگاه اوّل مطابقت داشته و از نظر علمي نيز مورد تأييد باشد و برخي ديگر با ديدگاه دوم مطابقت دارد، با اين كه در مورد همه آيات نمي‌توان ادعا كرد.


ج) نطفه؛ منشاء پیدایش انسان


قرآن در تبیین مراحل آفرينش انسان، نطفه را از عوامل خلقت می‌داند. برای آشنایی با نطفه لازم است به تفسیر و لغت مراجعه كنيم و دست‌آورد آن‌ها را با علم تجربی تطبیق دهيم.


1. نطفه در لغت و اصطلاح


نطفه در لغت: نطفه از نطف، به معنای چکیدن همراه با صاف شدن و کم کم بودن می‌باشد. راغب در مفردات، نطفه را آب صاف شده و آب کم می‌داند و مي‌نويسد: «النطفة الماء الصافی والقلیل»، (مفردات راغب‌اصفهانی، ذیل واژه نطف)؛ اما نويسنده اقرب الموارد معتقد است: «نطفه چه کم باشد، چه زیاد، نطفه نامیده می‌شود» (اقرب الموارد، ذیل واژه نطف).
ابن‌منظور علاوه بر بیان موارد فوق، نطفه را به قطره آب تشبیه مي‌کند: «و عرب برای شبی که در آن قطره قطره باران ببارد، «لیلة نطوف» می‌گوید» (ابن منظور، لسان العرب، همان، ذیل ماده نطف).


مرحوم طبرسی می‌گويد:«نطفه به معنای آب کم از مذکر یا مونث است و هر آب صاف را نطفه مي‌گویند» (طبرسي، مجمع البیان، ذيل حج/ 5).


علامه طباطبایی آن را آب کم معنا مي‌کند و كاربردش را بيشتر در جنس نر می‌داند (طباطبايي، محمد حسين، همان، 20، 209). آیت الله معرفت نیز آن را شامل مرد، زن و مخلوط آن دو مي‌داند. (معرفت، محمد هادي، التمهید، 6، 81). از سوي دیگر نطفه در قرآن، شامل زن و مرد می‌شود: خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَة (نحل/ 4) و (فاطر/ 11).


اگر نطفه به معنای آب کم باشد؛ مقصود اين است که انسان از آب کم آفریده شده و اين گوياي اعجاز و قدرت الهی است. اگر به معنای آب صاف شده باشد، یعنی نطفه، چکیده و صاف شده وجود انسان است. مؤید این نظریه نکره بودن نطفه در قرآن (يازده مرتبه) است و نشان از صاف شده و چکیده بدن دارد. روایتی از معصوم به اين صورت نقل شده است:


«خلقه من قطرة من ماء منتن فیکون خصیماً متکلماً بلیغاً»؛ (الحویزی، نورالثقلین، 3، 39؛ مجلسي، بحارالانوار، 57، 375) «خداوند انسان را از قطره آب بدبو آفرید و سرانجام سخنگوی بلیغی شد».


نطفه در اصطلاح: عبارت است از آن چه از مردان یا زنان برای لقاح و تشکیل جنین خارج می‌شود و در مردان منی (شامل میلیون‌ها اسپرماتوزئیدها) و در زنان تخمک (اوول) ناميده مي‌شود (رضایی اصفهانی، محمد علي، همان، 2، 469).


2. نطفه در نگاه علم


نطفه ترکیبی از نطفه مرد (اسپرم)، با نطفه زن (اوول) است. اسپرم‌ها، کرمک‌هایی بسیار کوچک و ذره‌بینی‌اند و در هر مرتبه انزال 2 تا پانصد میلیون اسپرم وجود دارد (پاك نژاد، اولین دانشگاه آخرین پیامبر، 1، 241).


نطفه زن الکتریسیته مثبت و نطفه مرد الکتریسیته منفی دارد، لذا به سوی هم کشیده می‌شوند، اما هنگامی که اسپرم وارد تخمک شد، بار الکتریکی آن را منفی می‌کند. به همین دلیل اسپرم‌های بی‌شمار دیگر که در اطراف آن وجود دارند، از آن رانده می‌شوند. بعضی گفته‌اند با ورود اسپرم ماده شیمیايی مخصوصي ترشح می‌شود که اسپرم‌هاي ديگر را می‌راند (مكارم شيرازي، ناصر، همان، 25، 334).


زمانی که اسپرم‌ها در مهبل زن ریخته می‌شود، در یک مسابقه به طرف سوراخ ریز مهبل می‌روند. تعدادی از آن‌ها از سوراخ مي‌گذرند، طول رحم را طی می‌کنند و به لوله‌های رحم که ده تا چهارده سانتی‌متر طول دارد، می‌رسند. آنها با سرعت 11 میلی‌متر در ساعت حرکت مي‌كنند. از طرفی يك تخمک از جداره تخمدان زن جدا مي‌شود و به وسیله دهانه لوله رحم که خاصیت مکنده دارد، بلعیده می‌شود. در لوله‌های رحم کرک‌های بسیار ملایم و ظریفي وجود دارند که سرشان به سوي رحم تمایل دارد. تا تخمک بین آن‌ها قرار مي‌گيرد، به کمک ترشحات داخلی، لوله او را به سوي رحم می‌راند.


ناگهان تخمک و اسپرم‌ها به هم می‌رسند و هزاران کرمک (اسپرم) به وصال رسیده، تخمک را در بر می‌گیرند. این حالت بیشتر شبیه به جنگ و مسابقه است (پاک‌نژاد، همان، 1، 243).


سلول‌‌های جنسی انسان شامل چهل و هشت عدد کروموزم می‌باشد که هر کدام از ذرات متعددی به نام ژن ترکیب یافته‌اند. این ژن‌ها نقش مهمی در ساختمان سلول زنده دارند و بعضی از این ذرات بسیار ریز حاصل حالات و صفات پدر و مادر است (شیرازی، گذشته و آینده جهان، 57).


3. نطفه در قرآن


واژه نطفه با الف و لام یک مرتبه ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ  (مومنون/ 14) و بدون الف و لام يازده مرتبه در قرآن آمده است. از این موارد بعضی به مطلق نطفه، برخی به مخلوط نطفه زن و مرد و تعدادي هم به منی اشاره دارند.


الف: مطلق نطفه: «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ؛ (نحل/ 4) «انسان را از نطفه‌ای آفرید، آن‌گاه ستیزه‌جویی آشکار است». (سوره‌ي حج/ 5. به همین مضمون: غافر/ 67؛ کهف/ 37؛ فاطر/ 11).


آیه فوق گوياي آن است که جنس انسان از نطفه است. طبیعتاً انسان از مرد یا زن تنها خلق نشده، بلکه از مجموع نطفه زن و مرد به وجود آمده است. (مومنون/ 14 ـ 13 و عبس/ 19).


ب. نطفه از جنس مني: مِن نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى؛ (نجم/ 46)؛ «از آب اندك سيّال هنگامى كه ريخته مى‏شود».


با توجه به این که منی در لغت «ماء الرجل» معنا شده است، آیه بالا نیز نطفه را از جنس منی می‌داند، می‌توان آن را قرینه نطفه به حساب آورد که نطفه در این آیه، منی مرد است (من علم طب القرآنی، 37).


ج. نطفه مخلوط: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ (انسان/ 2)؛ «ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریدیم».


مَشَج، مِشَج، مشیج، امشاج به معنای آمیخته و درهم آمده است و نطفه امشاج یعنی آب مرد آمیخته به آب زن و خون آن است (سیاح، احمد، المنجد، ذیل ماده مشج).


مفسران درباره این آیه احتمال‌هاي مختلفی ذکر کرده‌اند. ما چند احتمال را یادآوری می‌کنیم.


الف) آیت الله مکارم شیرازی درباره (نطفة امشاج) چهار احتمال را مطرح مي‌كند.


1. تركيب نطفه مرد (اسپرم) و نطفه زن (اوول): احاديث زيادي در اين باره نقل شده است؛


2. استعدادهاي مختلف در نطفه از نظر عامل وراثت؛


3. اختلاط مواد مختلف تركيبي نطفه؛


4. اختلاط همه اين‌ها با هم.


ايشان احتمال چهارم را مناسب و جامع مي‌داند.


ب) علامه طباطبايي بعد از بيان معناي لغوي نطفه، مي‌فرمايد:


«وصف امشاج (مخلوط) براي نطفه يا به اعتبار اجزاء نطفه است كه مختلف است يا به اعتبار اختلاط آب مرد و زن است و ابتلاء (كه در آيه آمده: «نبتليه») به معني تبديل حالات چيزي از حالي به حالي و از صورتي به صورتي است، مثل تغيير حالت طلا در كوره و مقصود از ابتلاء خداوند به خلقت انسان از نطفه، همان است كه در آيات ديگر بيان شده كه نطفه را علقه و علقه را مضغه و... مي‌كند» (طباطبايي، محمد حسين، همان، 20، 209 و ر.ک. به: پاک‌نژاد، رضا، همان، 1، 244).



نتيجه: صاحب‌نظران (سحابي، يدالله، خلقت انسان، 147؛ رضايي، محمد علي، همان، 481؛ زماني، مصطفي، پيشگويي‌هاي علمي قرآن، 117) معتقدند: امشاج به معناي مخلوط شدن نطفه مرد و زن است و طبيعتاً به دليل اين آميختگي، صفات پدر و مادر ـ كه به واسطه چهل و شش عامل وراثت و هر عامل بين ده هزار تا صد هزار نشانه و اطلاعات مخصوص، عناصر متراكم، آميختگي رنگ‌هاي نطفه، و... كه تمام اين احتمال‌ها جامع و مناسب است، چون همه آن‌ها در نطفه جمع شده است.


د: آفرینش انسان از منی


بعضی دیگر از آيات قرآن منشاء آفرینش انسان را «منی» می دانند، مانند:


«وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى * مِن نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى (نجم/46ـ45؛ واقعه/ 59 ـ 58 و قیامت/ 37)؛ «و اين‏كه او دو جفت نر و ماده آفريد؛ از آب اندك سيّال هنگامى كه ريخته مى‏شود».


1. منی در لغت و اصطلاح


مني در لغت: «منی» (بر وزن فلس) به معنی «تقدیر و اندازه‌گیری» است. «منی لک المانی؛ اندازه‌گیر برای تو اندازه‌گیری کرد». به مرگ «منیه» مي‌گویند؛ چون مقدّر و اندازه‌گیری شده است. «تمنی» نیز به معنی آرزو کردن (در ذهن) است. به نطفه نيز منی می‌گویند، چون با قدرت خداوند اندازه‌گیری‌ شده است» (راغب، همان؛ ابن فارس، مقاییس اللغة؛ قرشي، قاموس قرآن، ذیل ماده «منی»).


مني در اصطلاح: مایعی که از مردان هنگام نزدیکی (یا انزال) خارج می‌شود، می‌گویند.


2. منی در نگاه علم


مایع منی از ترشحات مختلفی از غدد زیر ناشی می‌شود:


1. بیضه‌ها: ترشح اسپرما تزوئیدها، (سلول‌های تاژك‌دار هستند و در مایعی غوطه‌ورند) را بر عهده دارند.


2. کیسه‌های منی: این عضوها نزدیک پروستات قرار گرفته‌اند، ترشح خاصی بدون عناصر بارور کننده دارند.


3. پروستات: مایعی ترشح می‌کند که ظاهر لزج و بوی ویژه به منی می‌دهد.


4. غدد ملحق به مجاری ادرار: غدد کوپر (cooper) یا غدد مری (mery) مترشح مایعی سیال و غدد لیتره (Littre) ماده مخاطی ترشح می‌کنند (بوکائی، همان، 272 ـ 271).


منی از جمله مواد آلی حیوانی و ازتی می‌باشد. مثل خون سریع فاسد مي‌شود و کانون جذب میکروب‌ها است. تغییر رنگ مي‌دهد و از عصاره هر بيست گرم خون، یک گرم منی تولید می‌گردد.


یک قطره منی دويست تا سيصد میلیون اسپرماتوزئید دارد. گاهی به نطفه مرد کرمک گفته می‌شود؛ کرمک‌ها درازند و طول آن‌ها 10 تا 100 مو (هر مو یک میلیونم متر) می‌باشد. سر و گردن و دم بسیار متحرکي دارند که با آن در هر ثانیه 14 تا 23 میکرون حرکت مي‌كنند.


کرمک‌ها (اسپرم‌ها) در مهبل زن ریخته می‌شوند و با مقداری از ترشحات مذی ـ وذی (وذی با منی فرق دارد. وذی رطوبت مختصری است که از غدد مخصوص، پس از آمدن منی، ترشح مي‌شود و خاصیت ضد سمی دارد. چون موقع خروج منی از مجاری، آثاری از سموم باقي مي‌ماند، رطوبت وذی آن آثار را دفع مي‌كند، و وذي آن‌ها را از بين مي‌برد. شرع مقدس منی را نجس و وذی را پاک می‌داند. (اهتمام، احمد، فلسفه احکام، 152)) ترشحات غده‌های پروستات و غدد داخلی در مهبل می‌مانند و بیشتر آن‌ها از مخاط مهبل جذب مي‌شوند و وارد دستگاه گردش خون مي‌گردند و طراوت و تازگی خاصی به زن می‌دهند.


از این اسپرم‌ها تنها سيصد تا پانصد عدد به ناحیه باروری می‌رسند كه تنها یکی برای باروری مورد نیاز است (ر.ک. به: لانگمن، پروفسور توماس، رویان‌ شناسی، ترجمه: دکتر بهادری و شکور، 30؛ پاک نژاد، همان،‌ 1، 241؛ طب در قرآن، 81 ؛ گذشته و آینده، جهان، 56؛ مکارم، همان، 22، 241).


بعضی از مترجمان آیه مِن نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى را چنين ترجمه كرده‌اند؛ «از نطفه‌ای که خارج می‌شود و در قرارگاه رحم می‌ریزد» (فولادوند؛ نجم/46)، اما منی مرد در مهبل یا مجرای تناسلی زن ریخته می‌شود؛ نه در رحم او. پس از ریختن منی در مهبل، اسپرم‌ها با تلاش فراوان و با کمک مایعی که از دهانه رحم ترشح می‌شود، از لوله رحم عبور می‌کنند تا به تخمک برسند و پس از لقاح برای لانه‌گزینی به دیواره رحم می‌روند (رضایی اصفهانی، همان،‌ 2، 461 ـ 457).


نتيجه: قرآن منشاء آفرینش انسان را آب، نطفه، منی و خاک می‌داند. می‌توان گفت یکی از مصداق‌هاي آب، نطفه و همان منی است که با سه لفظ بیان شده است و هر کدام گوشه‌ای از اسرار علمی آفرينش انسان را به نمایش می گذارند و از اشارات علمی قرآن به حساب می‌آیند.


هـ ) آفرینش انسان از علقه


خداوند در آيات مختلف قرآن كريم به مراحل آفرينش انسان اشاره مي‌كند كه يكي از آن‌ها «علق» است.


واژه «علق» شش بار، (علق/2؛ حج/5؛ مومنون/14؛ غافر/ 67 و قيامت/38) در پنج آيه به صورت‌هاي مختلف به كار رفته است. سوره‌اي نيز با همين نام نازل شده است اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ...؛ «بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، انسان را از علق آفريد».


1. علقه در لغت و اصطلاح


«علق» جمع «عَلَقَه» و در اصل به معناي چيزي است كه به چيز بالاتر آويزان شود. كاربرد آن در خون بسته، زالو، خون منعقد كه در اثر رطوبت به هر چيز مي‌چسبد، كرم سياه كه به عضو آدمي مي‌چسبد و خون را مي‌مكد و... مي‌باشد. (مصطفوي، حسن، همان؛ راغب، همان؛ قرشي، همان، ذيل ماده «علق»). پس مي‌توان گفت در مواردي كه علق به كار رفته، «چسبندگي» و «آويزان بودن» لحاظ شده است، مانند: زالو، خون بسته و كرمي كه به عضو بدن مي‌چسبد و آويزان مي‌شود.


2. علقه از نگاه علم


«علق» خون بسته‌اي است كه از تركيب اسپرم مرد با اوول زن حاصل و به رحم زن داخل مي‌شود و خود را به آن آويزان مي‌كند. پس از پيوستن نطفه مرد به تخمك زن، تكثير سلولي آغاز مي‌شود و به صورت يك توده‌ سلولي كه به شكل توت است، در مي‌آيد. (در اصطلاح به آن مرولا Marula مي‌گويند) و در رحم لانه‌ مي‌گزيند، يعني، سلول‌هاي تغذيه كننده به درون لايه مخاطي رحم نفوذ مي‌كنند و به آن آويزان (نه كاملاً چسبيده به رحم) مي‌شوند. قرآن اين مطلب را با واژة زيباي «علق» بيان كرده است (دكتر دياب و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه: چراغي، 86).


اگر واژه «علق» را به معناي خون بسته بپذيريم، مي‌توانيم تناسب آن را با موارد كاربردش اين‌گونه بيان كنيم:


1. چسبنده بودن آن (مکارم، همان، 27، 156) (کرمی كه براي مكيدن خون به بدن مي‌چسبد).


2. آويزان شدن آن به جداره رحم.


3. شباهت به زالو (زالو هر بار مي‌تواند به اندازه يك فنجان قهوه، خون انسان يا حيوان را بمكد). نطفه در رحم، به صورت زالو وار به رحم مي‌چسبد و از خون تغذيه مي‌كند. (نجفي، گودرز، مطالب شگفت‌انگيز قرآن، 99) همچنين در وجه تشبيه به زالو گفته‌اند كه در مرحله ايجاد جنين، از هر دو ماده‌اي به نام «هپارين» ترشح مي‌شود تا اين كه خون در موضع منعقد نشود و تغذيه‌پذير باشد (دكتر پاك‌نژاد، همان، 11، 110). شكل علقه مانند زالو كاملاً مسطح است و اين حالت در چهار هفته اول ادامه دارد. (اسماعيل پاشا، عبدالعزيز، اسلام و طب جديد يا معجزات علمي قرآن، ترجمة: سيد غلامرضا سعيدي، 182).


4. تغذيه از خون. آيت‌الله معرفت بعد از پذيرفتن اين نظريه كه «علق خون بسته است»، مي‌گويد: علقه در روز هفتم به جداره رحم مي‌چسبد (محمدهادي معرفت، التمهيد، 6، 82).


نتيجه:[2] با توجه به ديدگاه دانشمندان، مفسران و اهل لغت، «علق» به معناي «خون بسته» آويزان به رحم است؛ به ويژه آن كه اين مرحله از آفرينش انسان را در علم جنين‌شناسي جديد، واسطه‌ بين نطفه و مضغه (گوشت شدن) مي‌شمارند.


خداوند مي‌توانست با بيان «الدم المنقبضه؛ خون بسته» مطلب را ذكر نمايد، اما با آوردن واژه «علق» دو موضوع «خون بسته» و «آويزان بودن» را مورد توجه قرار دارد كه با نظريات جديد پزشكي نيز همخواني دارد.


با توجه به پيشرفته نبودن علم پزشكي در چهارده قرن پيش، مسئله‌ مذكور را مي‌توان از شگفتي‌هاي علمي قرآن دانست كه بعد از چهارده قرن كشف شده است (پژوهشي در اعجاز علمي

قرآن، رضايي اصفهاني، محمد علي، همان، 2، 487 ـ 481).


جمع‌بندي: با توجه به مطالب گذشته تعبيرات قرآن در مورد خلقت انسان از خاك، آب، خون و... با هم‌ديگر تعارضي ندارد و هر كدام به مرحله‌اي از آفرينش انسان اشاره دارد.


2 ـ چالش تقدّم آفرينش استخوان يا گوشت در جنين


در قرآن بعد از علقه، مضغه و بعد از آن استخوان و بعد از آن گوشت ذکر شده است، اما از نظر پزشكي اول گوشت در جنین شکل می‌گیرد و بعد از آن استخوان. پس آيه چهارده سوره مؤمنون با علوم پزشكي متعارض است.


بررسي


واژة استخوان مترادف «عَظْم» در زبان عربي است (فرهنگ فارسي، 2، 2318، «عظم»).


لغت‌شناسان ريشة «ع ـ ظ ـ م» را در اصل به هر چيزي كه در نيروي مادي يا معنوي بر ديگران برتري دارد، معنا كرده‌اند، از اين رو استخوان را به سبب سختي و استحكام آن در برابر بافت‌هاي نرم (گوشت) «عظم» ناميده‌اند (مصطفوي، همان، 8، 175، «عظم»).


در قرآن كريم افزون بر كاربرد دو واژة «عظم» و جمع آن «عظام»، واژه‌هاي «ترائب»، «تراقي»، «كعبين»، «صلب» و جمع آن «اصلاب» نيز كه هر يك نامي براي استخواني خاص در بدن است، به كار رفته است. اين واژه‌ها در مجموع بيست بار در هجده آيه از قرآن آمده است؛ «عظم» دو بار (انعام/ 146؛ مريم/ 4)؛ «عظام» 13 بار در 12 آيه (بقره/ 259؛ اسراء/ 49، 98؛ مؤمنون/ 14، 35، 82؛ يس/ 78؛ صافّات/ 16، 53؛ واقعه/ 47؛ قيامت/ 3؛ نازعات/ 11)، «صلب» و «ترائب» يك بار (طارق/ 7) و «اصلاب»، «تراقي» و «كعبين» هر كدام يك بار (به ترتيب: در نساء/ 23؛ قيامت/ 26؛ مائده/ 6)) .


آفرينش استخوان


قرآن بعد از بیان مرحله «مضغه؛ گوشت جویده» به مرحله دیگری اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد:


ثُمّ خَلَقْنَا النّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظامًا فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْمًا (مؤمنون/14)؛ «سپس آب اندك سيّال را به صورت [خون بسته‏] آويزان آفريديم؛ و [خون بسته‏ى] آويزان را به صورت (چيزى شبيه) گوشت جويده شده آفريديم؛ و گوشت جويده شده را به صورت استخوان‏هايى آفريديم و بر استخوان‏ها گوشتى پوشانديم».


كاربرد فعل «خَلَقَ» نشان مي‌دهد كه ضرورتي براي تبديل همة مضغه به استخوان وجود ندارد، زيرا اين فعل به معناي «ايجاد يا كيفيت مخصوص» است و فقط بر چگونگي پيدايش و اندازه‌گيري مقادير مورد نياز براي آفرينش استخوان دلالت دارد. (مصطفوي، 3، 109؛ مقاييس اللغة، 2، 213، «خلق»). از اين‌جا سازگاري اين يافتة پزشكي كه «بخش مياني مضغه (ميزودرم) با پيمودن مراحلي به استخوان تبديل مي‌شود» (معرفت،‌ همان، 6، 83 ـ 85 ؛ الآيات العجاب، 152 ـ 153) با آية شريفه روشن مي‌گردد.


آشنايي بهتر با مرحله استخوان بندی جنین


در سومین هفته رشد جنین، لایه زایای اکتودرم، مزودرم و اندودرم تشکیل می‌شود. از لایه اکتودرم، اعضا و ساختمان‌هايی که در ارتباط با دنیای خارج باقی می‌مانند؛ ایجاد می‌گردد، مانند: دستگاه عصبی، پوشش حس، گوش، بینی، چشم و... ، از لایه مزودرمی اعضای سکتروم (غضروف و استخوان) دستگاه ادرار و تناسلی و... به وجود می آید و از لایه اندودرمی، دستگاه معده‌ای، روده‌ای، دستگاه تنفسی، مثانه و... ساخته می‌شود.


با توجه به مطالب فوق؛ غضروف و استخوان‌ها از لایه میانی (مزودرم) تشکیل می‌شود که به وسیله دو لایه دیگر (اکتودرم و اندودرم) پوشیده شده‌اند که از آن دو لایه اکثر گوشتی بدن مثل پوست، غدد... ساخته می‌شود. هم چنین ساخته شدن سلول‌هایی که باعث پیدایش غضروف و استخوان می‌شود، از هفته چهارم بارداری شروع می‌‌شود، اما سلول‌های ماهیچه‌ای پس از آن ساخته می‌شود (ر.ک. به: لانگمن، همان،‌ 57).


آشنايي با غضروف و استخوان سازي


گفته شد که لایه میانی مزودرم غضروف‌ها و استخوان‌ها را تشکیل می‌دهد، پس بهتر است با غضروف و استخوان‌سازی آن آشنا شویم.


«غضروف» نوعی بافت «هم‌بند» است که به علت ويژگي ارتجاعی فشار زیادی را مي‌تواند تحمل کند و از بافت‌های نرم بدن نيز پشتیبانی به عمل آورد.


هر غضروف ماده‌ای بنیادی دارد که در ساختمان آن مقدار زیادی (حدود 70%) آب به کار رفته است. این ماده بنیادی می‌تواند در آب جوش حل شود و ماده‌ای به نام ژله غضروف یا کندرین (chondrin) را به وجود آورد. رنگ غضروف سفید مایل به رنگ آب است، البته در افراد مسنّ به علت تغییرهاي متابولیک، می‌تواند به زرد رنگ باشد.


غضروف اولین مرحله ساخته شدن استخوان است. غضروف بافتی مشتق از مزانشیم است که برای اولین بار در اواخر هفته چهارم زندگی جنین ظاهر می‌شود و در قسمت‌هایی که می‌خواهد استخوان تشکیل دهد، ابتدا باید قالبی از غضروف به وجود آید تا بعداً به استخوان تبدیل شود، بنابراین استخوان سازی به دو صورت انجام می‌پذیرد:


1. استخوان‌سازی داخل غشایی: بافت استخوانی در داخل لایه‌ای از بافت هم‌بند مزانشیمی تشکیل و این بافت به طور مستقيم به بافت استخوانی تبديل می‌شود. فرق استخوان‌سازی داخل غشایی با تشکیل غضروف این است که غضروف معمولاً رگ خونی و لنفی و عصب ندارد و تغذیه آن توسط انتشار صورت می‌گیرد و به لحاظ نداشتن رگ خونی، ترمیم آن به سختي صورت می‌گیرد، ولی محل تشکیل استخوان بسیار پر عروق می‌باشد.


2. استخوان‌سازی داخل غضروفی: در اکثر استخوان‌های بدن، سلول‌های مزانشیمی ابتدا به تعدادي از قالب‌های غضروفی شفاف تبدیل مي‌شود که به نوبه خود استخوانی می‌گردد.
استخوانی که به گونه ابتدایی در بدن جنین تشکیل می‌شود، به طور موقت و به تمامي از نوع نابالغ یا اولیه است. بافت استخوانی جنین پس از تولد به تدریج از بین مي‌رود و به جای آن استخوان بالغ یا ثانویه تشکیل می‌گردد.


نکته جالب در بافت استخوانی این است که این بافت از ابتدای تشکیل تا پایان عمر دو فعالیت متضاد دارد؛ استخوان سازی و تخریب استخوان (کریمی یزدی، حسن، شگفتی پزشکی در قرآن کریم، 47 ـ 41).


نتيجه: با توجه به مطالب علمی می‌توان گفت: سلول‌های غضروفی و استخوانی از لایه میانی جنین (مزودرم) زودتر از سلول‌های ماهیچه‌ای و پوستی پدید می‌آیند. پس سلول‌های استخوانی و غضروفی با دو لایه دیگر جنین (اکتودرم و اندودرم) پوشیده مي‌شوند و سلول‌های ماهیچه‌ای و پوستی روی آن‌ها را مانند لباس می‌پوشانند.


این یافته‌های علمی با مطالب قرآنی هماهنگ است و نشان از شگفتی علمی قرآن دارد (رضایی اصفهانی، همان، 2، 513 ـ 506؛ شریف، عدنان، همان، 59؛ مکارم، همان، 14، 212؛ دياب وقرقوز، همان، 89).


3 ـ تعارض نماي صلب و ترائب با يافته‌هاي پزشكي


قرآن منشاء مني را «صلب والترائب» (پشت مرد و سينه زن) مي‌داند، در حالي كه با يافته‌هاي علوم پزشكي در تناقض است، چون مني از بيضه مرد بيرون مي‌آيد.


بررسي


خداوند درباره منشاء مني مي‌فرمايد:


فََلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَاءٍ دَافِقٍ * يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ (طارق/7 ـ 5)؛ «پس انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است! از آبى جهنده آفريده شده است؛ آبى كه از ميان پشت و (دو استخوان) پيش (مرد) بيرون مى‏آيد.»


«دافق» از «دفق» به معناي «صبُ الماء» و ريختن آب آمده است و منظور از «ماء دافق» همان مني مرد است كه به صورت جهنده از او خارج مي‌شود.[3]


واژه شناسان «صلب» را به «سخت و انعطاف‌ناپذير» معنا كرده‌اند (مصطفوي، همان، 6، 262؛ راغب، ‌همان، 489؛ مقاييس اللغه، 3، 301، «صلب») و مصداق آن را استخوان‌هاي تيره پشت از پس گردن تا آخر ران‌ها، می‌دانند (مصطفوي، ذيل ماده صلب و ترائب) و مصداق آن را همة ستون فقرات يا آخرين قسمت ستون مهره‌ها مي‌دانند (مراغي، تفسير، 10، ص 30، ص 113؛ قرشي، همان، 1، 271)، ولي در مورد مفهوم و مصداق واژة «ترائب» اختلاف است؛ گروهي به فراخور همانندي ريشة «ترائب» و «تراب = خاك»، ترائب را به معناي خواري و خضوع گرفته‌اند و بر اين اساس آن را استخوان نرم يا عضلات بين ران‌ها كه از پائين‌ترين اعضا و در مقايسه با ستون فقرات نرم‌تر است، مي‌دانند. (مصطفوي، همان، ج 1، 383 ـ 384، «ترب»).


برخي ديگر «ترائب» را جمع «تريبه» و به معناي برابري سر دو استخوان در سينه و جاهاي ديگر بدن مي‌دانند (مقاييس‌اللغه، 1، 346؛ مجمع البحرين، 1، 274) و به همين دليل آن را شامل همة اعضاي قرينه و دوتايي بدن انسان، مانند استخوان‌هاي دو طرف قفسة سينه، دست‌ها و چشم‌ها و... دانسته‌اند. (قرطبي، تفسير، 20، 5). بسياري نيز با توجه به اين كه مادة نخستين پيدايش انسان، تركيبي از نطفة زن و مرد است و بر اساس آن چه در كلام عرب مشهور است (طبرسي، مجمع البيان، 10، 715؛ قرطبي، همان، 20، 5)، صلب را ستون فقرات مرد و ترائب را استخوان‌هاي سينة زن دانسته‌اند (طبرسي، همان، 10، 715؛ رازي، التفسير الكبير، 31، 129؛ الجواهر،‌ مج 13، ص 25، 114) يعني ترائب براي اشاره به زن و به معناي قسمت پيش روي انسان، در مقابل صلب كه پشت انسان است. برخي ديگر با توجه به كاربرد صفت «دافق» (جهنده) براي نطفه: خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصّلْبِ وَالتّرائِبِ (طارق/ 6 ـ 7) و اختصاص اين ويژگي به نطفة مرد، بر اين باورند كه «صلب» و «ترائب» هر دو به مرد اختصاص دارد (معرفت‌، همان، 6، 63 ـ 65. ر.ک. به: دانشنامه فرهنگ قرآن ، دفتر تبلیغات، 3، ذیل واژه استخوان).


ديدگاه‌ها


اين آيه به ريشه‌ مني اشاره دارد، به اين معنا كه مني از صلب و ترائب سرچشمه مي‌گيرد. سوره اعراف، آيه‌ 172 نيز به منشاء مني اشاره دارد. در اين آيه آمده است:


وَإِذْ أَخَذَ‌رَبُّكَ مِن بَنِي‌آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...؛ «وهنگامي كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه‌ آنان را برگرفت».


مفسران با توجه به مصداق‌ها و احتمال‌ها در مورد واژه‌ «صلب و ترائب»، احتمالات گوناگوني بيان مي‌كنند؛ مني از ميان پشت و روي او خارج مي‌شود، كه با توجه به هيجانات كل بدن، مي‌توان گفت مني از تمام بدن خارج مي‌شود (تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ذيل آيه‌)؛ يا كل بدن بين استخوان سينه و پشت واقع شده است (طباطبايي، همان، ذيل آيه)). مشهور و موافق علم و لغت اين است كه آب مني از بين ستون فقرات پشت و دو استخوان ران پا (محل آلت تناسلي) خارج مي‌شود. (معرفت، همان، 6، 64؛ دياب و قرقوز، همان، 32).


قرآن براي حفظ عفت كلام، بعضي از مسائل جنسي را با كنايه، تشبيه و تمثيل بيان مي‌كند و از طرح مستقيم آن خودداري مي‌ورزد. از اين رو براي پرهيز از بردن نام آلت تناسلي، به صورت كنايه واژه‌ «ترائب» يعني دو استخوان جلوي بدن مرد را به كار برده است.


برخي صاحب نظران درباره منشاء مني مي‌گويند:


«وقتي به كتب لغت مراجعه مي‌كنيم، محل مني را صُلب و ترائب مي‌دانند كه مربوط به قسمت پشتي و قدامي ستون فقرات است، يعني جاي اوليه‌اي كه بيضه و رحم قرار مي‌گيرند. (قبل از شش ماهگي جنين، بيضه و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگي در جنس نر هر دو به پايين كشيده شده و در پوسته بيضه قرار مي‌گيرند و به وضع عادي در مي‌آيند و در جنس ماده نيز مختصر جابجا شده و در دو طرف پهلو محاذي لوله‌هاي رحم جايگزين مي‌شوند» (پاك‌نژاد، همان، 1، 240).


برخي ديگر مي‌نويسند:


«مني مرد كه از ميان صُلب و ترائب (استخوان پاها) او خارج مي‌شود، در تمام نقاط و مجاري عبور مني ـ از نظر كالبد شكافي ـ در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد كيسه‌اي پشت پروستات (كه ترشحات آن‌ها قسمتي از مني را تشكيل مي‌دهد) نيز در اين محدوده قرار دارند، پس مي‌توان گفت مني از ميان صلب مرد به عنوان يك مركز عصبي ـ تناسل امر كننده ـ و ترائب او به عنوان رشته‌هاي عصبي مأمور به اجرا، خارج مي‌شوند» (دياب و قرقوز، همان، 32، با تلخيص).



نتيجه‌


با توجه به كتب لغت، نظر مفسران و ديدگاه‌هاي دانشمندان، مي‌توان گفت «صلب» به معناي پشت مرد، به عنوان يك مركز عصبي، و «ترائب» به معناي ما بين دو استخوان ران است كه كنايه از دستگاه تناسلي مرد مي‌باشد، پس آيه‌ «صُلب وترائب» با نظرات دانشمندان جنين‌شناسي و ساير رشته‌هاي علوم پزشكي روز همخواني دارد. پس تعارضي بين يافته‌هاي علوم پزشكي با آيه صلب و ترائب وجود ندارد.


با اين حال آيا مي‌توان آن را «اعجاز علمي» دانست؟


به نظر مي‌رسد مسئله خروج مني از بدن انسان و دستگاه تناسلي كه بين پشت و دو استخوان جلوي بدن است، تا حدودي براي بشر حس‌پذير بوده است، لذا آيه‌ بالا را نمي‌توان در رديف اعجاز علمي قرآن دانست، بلكه يكي از «اشارات علمي قرآن» است (رضايي اصفهاني، محمدعلي، همان، 2، 445 ـ 457).


4 ـ امكان آگاهي از جنس جنين در قرآن و علم


ظاهر بعضی آیات گوياي اين است که آگاهی از جنس جنین مخصوص خداوند است (رعد/ 8) و انسان قادر نیست از آن اطلاعی پیدا کند، در حالي كه امروزه با پيشرفت علم پزشكي، تشخيص آن براي انسان ممكن است، پس در اين مورد بين علوم و قرآن تعارض وجود دارد.


بررسي


قرآن آگاهی از جنس جنين در رحم را مخصوص خدا می‌داند، و مي‌فرمايد:


يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى (رعد/ 8) «(تنها) خدا می‌داند آن‌چه را هر ماده‌ای [در رحم] بار گیرد»؛ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ (لقمان/ 34) «(و خدا) آن چه را که در رحم‌هاست، می‌داند».


در عصر ما آگاهی از جنس جنین امري عادی و طبیعی است و علاوه بر سونوگرافي، دانشمندان با خارج کردن مقداری از مایع آمینوتیک (مایع درون جفت که جنین را احاطه کرده است) و آزمایش آن، در اوایل شکل‌گیری جنین، به جنسیت جنین پی می‌برند (دياب و قرقوز، همان، 52)، حتی امکان انتخاب نوع نوزاد را به والدین نوید می‌دهند و گام‌های مؤثری هم در این زمینه برداشته‌اند. آنان در مورد خرگوش موفقیت‌هایی داشته‌اند و مي‌گويند این ترکیبات یک عمل شیمیایی است و از اين پس تعیین نوع جنس بر اساس توافق پدر و مادر خواهد بود (پاک نژاد، همان، 1، 255).


از سوي دیگر بشر توانسته است به ماهیت جنین، حتی قبل از شکل‌گیری و موقع لقاح، دست يابد. آيا مي‌توان اين تناقض را پذيرفت؟ براي حل اين مشكل توجه به مطالب زير ضروري است:


1 ـ برای آیه وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ («آن چه را که در رحم‌هاست، می‌داند» (لقمان / 34)) دو احتمال ذکر شده است؛


الف) حرف «ما» در آیه موصوله است که نشان از عمومیت دارد و علم به تمام خصوصیات و سرنوشت نهایی انسان منحصر در خداست و آگاهی انسان به بعضی از خصوصیات، ضرری به انحصار نمی‌زند.


ب) با توجه به کلّ آیه، خداوند آگاهی از «قیامت، نزول باران و علم به ارحام» را ذکر کرده است. بعضی از مفسران علم به ارحام و نزول باران را جمله معترضه می‌دانند، یعنی علم به آن دو مخصوص پروردگار نیست و انحصار آن از آیه استفاده نمی‌شود.


با توجه به احتمال دوم، هر انسانی می‌تواند با دقت و کاوش در واکنش شیمیايی کروموزوم‌ها و سلول‌های جنین و تاثیر غذا و دارو به جنس جنین پي ببرد (دياب و قرقوز، همان، 55 ـ 52؛ نجفی، همان، 103 ـ 102؛ مکارم شیرازی، تفسير نمونه، 10، 133 و 17، 99؛ همو،‌ پیام قرآن، 2، 88؛ طبرسی، همان، 324؛ رضايي، محمد علي، همان، 2، 523 ـ 518).


2ـ بعضی از علوم مختص خداست، مانند قیامت، بهشت، جهنم و... . بعضی دیگر در گرو اختیار خداوند است و علم آن را کسی نمی‌داند؛ مگر این که خداوند به وی آموخته باشد، مانند مسئله شفاعت، توسل، شفا مریض از سوي ائمه یا افراد عادی و... . بعضی از علوم نيز در انحصار خدا نیست. به این معنا كه خدا می‌فرماید: «من آگاهی از آن دارم» و اين گوياي آن نیست که کسی نمی‌تواند از آن اطلاع داشته باشد و به عبارت دیگر علم دیگران را از آن نفی نکرده است.


3ـ آگاهی خدا از آن چه در رحم است، به جنسیت محدود نمی‌شود، بلکه جنین خصوصیات دیگری دارد که انسان نتوانسته است به آن دست پیدا کند، مانند: سعادت و شقاوت طفل، استعدادها، ذوق‌ها، مدت عمر. هر چند بشر مي‌تواند بعضی از صفات مانند شکل ظاهری، طول جسم ... را کشف نمایند، اما آگاهي از صفات روحی و غیره، منحصر در خداوند است. خداوند می‌فرماید: من از آن چه در رحم است (با تمام خصوصیات) آگاهي دارم، اما اطلاع انسان از جنس مذکر و مونث ضرری به انحصار علم خدا در مورد جنين (با تمام خصوصیات) نمی‌زند.


4ـ علم خداوند به واسطه نياز ندارد، اما آگاهی بندگان به واسطه و ابزار نیازمند است.


نتیجه: با در نظر گرفتن تمام احتمال‌ها و تفاسیر، آیات مطرح شده تناقضي با یافته‌های جنین‌شناسی ندارند.


از مطالب گذشته برداشت مي‌شود كه قرآن حق است، و باطل (در حوزه اعتقادي و فرهنگي يا علمي) را در خود نپذيرفته است. آن چه برخي‌ها را واداشته است تا اتهام تناقض گويي را در حوزه علوم پزشكي به قرآن نسبت بدهند؛ عدم فهم تفسير قرآن بوده است، لذا با اندك تأملي در آيات محل مناقشه نه تنها تناقض ظاهري رفع مي‌گردد، بلكه هم‌سويي قرآن با علوم پزشكي روز نيز روشن مي‌شود، مانند خلقت انسان، آگاهي خداوند از جنس جنين، منشاء نطفه و... .



پي‌نوشت‌ها


[1] http://answering-islam.org.uk/Quran/contra/; Ábdallah Ábd al-Fadi.  عبد الله عبد الفادي در مقاله خود «تناقضات در قرآن» به نقل از كتاب الاستشراق والقرآن العظيم، 160.


[2] احتمالات ديگري درباره «علق» داده شده است، از جمله: بعضي‌ علق را به معناي نطفه مرد (اسپرماتوزئيد) معنا كرده‌اند (مطالب شگفت‌انگيز قرآن، 99). بعضي ديگر به معناي موجود صاحب علاقه ـ اشاره به روح اجتماعي انسان ـ تفسير كرده‌اند و عده‌اي هم اشاره به گِل حضرت آدم كه حالت چسبندگي دارد، دانسته‌اند (رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، 487 ـ 481).


[3] قرشي، (همان، ذيل ماده «دفق») و علامه طباطبايي، (همان،‌ 20، 379) براي ماء دافق معاني ديگري ذكر كرده‌اند، مانند: آب مشترك زن و مرد، آب زنان كه از رحم خارج مي‌شود. با توجه به معناي دافق كه داراي جهندگي است؛ ماء دافق شامل مني مرد مي‌باشد.


منابع


1.    ابن منظور، لسان العرب، دارالفکر، بیروت، 1990 م، چ اول.
2.    اسماعیل پاشا، عبدالعزیز، اسلام و طب جدید، ترجمه غلامرضا سعیدی، انتشارات برهان، بی‌تا.
3.    اهتمام، احمد، فلسفه احکام، اسلام، اصفهان، 1344 ش.
4.    بسام دفضع، الکون و الانسان بین اسلام و القرآن، مطبعة الشام، بی‌جا، بی‌تا.
5.    بوکائی، موریس، مقایسه‌ای بین تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیح‌الله دبیر، نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1365.
6.    بی آزار شیرازی، عبدالکریم، قرآن و طبیعت، چ 2، بی جا، بی تا.
7.    همو، گذشته و آینده، قم، انتشارات طباطبایی، 1349 ش، چ 2.
8.    پاک‌نژاد، رضا، اولین دانشگاه آخرین پیامبر، مکتب اسلامیه و بنیاد فرهنگی شهید، تهران، 1363، چ 1.
9.    توماس لانگمن، رویان‌شناسی، ترجمه دکتر بهادری و شکور، شرکت سهامی چهر، 1370، چ 6.
10.    حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل‌الشیعه، تصحیح ربانی‌شیرازی، فرهنگ اسلامی، تهران، 1374، چ 7.
11.    الحویزی، عبدالعلی العروسی، نورالثقلین، المطبعة العلمیه، قم، 1383 ق.
12.    دیاب، عبدالحمید و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه چراغی، انتشارات حفظی، تهران، بی‌تا.
13.    راغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، المکتبة الرضویه، تهران، 1332 ش.
14.    رجحان، محمد صادق، بافت‌شناسی انسانی‌پایه، انتشارات چهره، تهران، 1370، چ 10.
15.    رضايی، حسن رضا، قرآن و فرهنگ زمانه، مرکز مطالعات و پژوهش‌های حوزه علمیه، قم، 1383، چ اول.
16.    همو، شگفتی‌های آيات پزشکی در قرآن، پژوهش‌هاي تفسير و علوم قرآن، قم، 1387، چ 1.
17.    رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، مبین، رشت، 1382، چ 4.
18.    همو، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، انتشارات اسوه، قم، 1365، چ 1.
19.    زمانی، مصطفی، پیشگویی‌های علمی قرآن، پیام اسلام، قم، 1350ش.
20.    سحابی، یدالله، خلقت انسان، شرکت سهامی، تهران، 1351 ش، چ 13.
21.    شریف، عدنان، من علم الطب القرآن، دار علم ملابین، بیروت، 1995م، چ دوم.
22.    شیرازی، نیازمند، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، میهن بي‌جا، بي‌تا.
23.    طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسير القرآن، ترجمه نوری همدانی، قم، بنیاد علمی و فکری علامه، 1366.
24.    طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1395 ق، چ 5.
25.    علامه مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، المکتبة الاسلامیه، تهران، 1385 ه‍ . ق.
26.    قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
27.    الکیس کارل، انسان موجود ناشناخته، ترجمه دبیری، اصفهان، بی تا، 1354.
28.    مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، انتشارات در راه حق، قم، 1367 ش.
29.    مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد، تهران، 1371.
30.    معرفت، محمد هادی، التمهید، انتشارات التمهید، قم، 1377 ش.
31.    مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جامعه مدرسین، قم، 1377، چ 5.
32.    همو، تفسیرنمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1371 ش، چ 26.
33.    یزدی، مرتضی، دانستنی‌های پزشکی، تهران، 1343.



نظرات
  عنوان ممقاله برعکس مطلب است
ارسال کننده نظر : ak      تاریخ ارسال نظر : ۲۵ آذر ۱۳۹۹


  عالیه
ارسال کننده نظر : مصطفی      تاریخ ارسال نظر : ۱۴ آبان ۱۳۹۳


  با سلام. تشکر واقعا استفاده کردم. بنده پایان نامه ام درباره خلقت انسان است و بعضی از مطالب این مقاله رو پسندیدم، اگه مقدوره فایل پی دی افش رو بهم بگید که از کجا تهیه نم.
ارسال کننده نظر : محسن      تاریخ ارسال نظر : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
  

سلام. از منبع مقاله که در انتهای آن ذکر شده است.


ارسال کننده نظر : مدیر وب سایت      تاریخ ارسال پاسخ : ۲ خرداد ۱۳۹۳



  با سلام وخسته نباشید دکتر شکر خدا که شما انسان تحقیق گر وسعی زیادی میکنید به مردم خیر برسانید به عنوان پیشنهاد از مطالب اهل سنت هم استفاده کنید شما حتی در تفسیر هم از تفسیرهای فوق العاده استفاده نمیکنید وهمینتور احادیث پزشکی پیامبر بسیار زیاد هستند که باز شما کمتر استفاده میکنید من جمله کتاب تب نبوی ابن قیم کامل بر اثاث احدیث رسول الله (ص)است الله ذولجلال توفیق بیشترتان بدهد
ارسال کننده نظر : Moslem      تاریخ ارسال نظر : ۲۳ فروردين ۱۳۹۳
  

سلام، این مقاله انتخابی است و بنده آن را ننوشته ام. اسم سایت طب شیعه است و استفاده از منابع اهل سنت نقض غرض است. در مورد تفسیر هم بنده اگر بخواهم نکته ای ذکر کنم عموما از تفسیر شریف المیزان مرحوم علامه طباطبایی یا تفسیر وزین تسنیم حضرت آیت الله جوادی آملی مدد می گیرم.


ارسال کننده نظر : مدیر وب سایت      تاریخ ارسال پاسخ : ۲۴ فروردين ۱۳۹۳



  سلام با تشکر از مقاله هاي زيبايتان، لطفا درباره ريزش مو هم مطلبي منتشر کنيد . يا علي
ارسال کننده نظر : مسعود      تاریخ ارسال نظر : ۱۲ بهمن ۱۳۹۲


  مقاله فوق العاده جالب وتحسین برانگیزی بود.ممنون
ارسال کننده نظر : رستمی      تاریخ ارسال نظر : ۵ بهمن ۱۳۹۲


  آقا فوق العاده بود واقعا زیبا بود کیف کردم با این مقالت
ارسال کننده نظر : حسین زیبادل      تاریخ ارسال نظر : ۲۳ دي ۱۳۹۲


 
نظر خود را ثبت کنید

کاربر گرامی؛ سلامٌ علیکم

 

لطفا پیش از ثبت نظر خود توجه داشته باشید:


تجویز دارو و پیچیدن نسخه برای بیماری و مشکلات شخصی و موردی، نیاز به شرح حال کامل و معاینه بالینی دارد که طبیعتاً از طریق ارتباط مجازی، قابل حصول نیست.

 

 

لذا خواهشمندیم از تقاضای نسخه و دارو برای بیماری های موردی، اجـتناب فرمایید.

 

سایر نکات:


❶از اعلام نشانی و تلفن درمانگاه معذوریم. درصورت تمایل از طریق پایگاه «طبیب شهر»، پزشک مورد نظر خود را جستجو کنید.

ابتدا مقالات مربوطه را مطالعه کنید و پس از اطمینان از نبود اطّلاعات مورد نظرتان، نسبت به طرح سؤال اقدام کنید. از پاسخگویی به سؤالاتی که در متن مقاله پاسخ داده شده اند معذوریم.

❸از طرح سؤال هایی که نیاز به پاسخ های خصوصی و ارسال به پست الکترونیک دارد خودداری فرمایید.

❹پاسخگویی به سؤالاتِ کلّی و نیازمند پاسخ های مفصّل در توان پایگاه نیست.

❺نشانی پست الکترونیک شما در نزد پایگاه طبّ شیعه محفوظ است.

❻هرنظر را تنها یک بار ارسال کنید و از تکرار ارسال نظرات خودداری کنید.

❼حتّی المقدور از ارسال نظرات به صورت «فینگیلیش» خودداری کنید.

❽پاسخ هاي ارائه شده، كلّي و عمومي هستند و پاسخ دقيق و تخصّصي، تنها با ويزيت بيمار امكانپذير است

 

 

با سپاس و امتنان        

دکتر وحید علیان نژادی

نام :  
ایمیل :
* نظر شما
 

سایر مقالات این موضوع

جلوه های درمانی قرآن کریم (مقاله انتخابی)[10358بازدید]
جایگاه ضوابط شرعی مرتبط با آموزش، پژوهش و درمان در طب سنتی ایران (مقاله انتخابی)[7418بازدید]
شفا از منظر قرآن کریم (مقاله انتخابی)[13648بازدید]
نقش بینش توحیدی در سلامت انسان (مقاله انتخابی)[9870بازدید]
اصول‌ تغذيه‌ در سيره پيامبر اعظم‌ (صلوات الله علیه و آله) (مقاله انتخابی)[9488بازدید]
ختنه، راهى براى مقابله با ایدز(مقاله انتخابی)[9911بازدید]
بهداشت از منظر قرآن کریم(مقاله انتخابی)[14319بازدید]
عامل باروری در قرآن(مقاله انتخابی)[27445بازدید]
رنگ از منظر قرآن، حدیث و روان‌شناسی(مقاله انتخابی)[36916بازدید]
نسبت دستاوردهای علمی با آموزه‌های قرآن از منظر علامه طباطبایی(مقاله انتخابی)[12935بازدید]
بررسی اعجاز روان‌شناختی قرآن(مقاله انتخابی)[18583بازدید]
حکمت تحریم گوشت خوک در قرآن، حدیث و علم(مقاله انتخابی)[26951بازدید]
شگفتی‌های علمی قرآن در میوه‌های انگور، انار و زیتون(مقاله انتخابی)[29504بازدید]
مبانی بهداشت و سلامت در قرآن(مقاله انتخابی)[27083بازدید]
روان‌شناسي شخصيت سالم از منظر قرآن(مقاله انتخابی)[22333بازدید]
منبع‌شناسی قرآن و طب(مقاله انتخابی)[16247بازدید]
غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علم(مقاله انتخابی)[36868بازدید]
نظام بهداشت و سلامت در اسلام(مقاله انتخابی)[48123بازدید]
بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع(مقاله انتخابی)[18772بازدید]
بررسي ناهمخوانی آيات طبّي با علوم پزشكي(مقاله انتخابی)[24704بازدید]

نمایش تمامی عناوین این موضوع

آخرین مقالات

اینستاگرام آن بخشِ خودشیفتۀ شخصیتتان را دوست دارد (مقاله انتخابی)
سالنامه حجامت 1403 شمسی (هدیه پایگاه طبّ شیعه)
ویز،اپلیکیشن ناوبری اسراییل (مقاله انتخابی)
هشدار: من از واژۀ «چاق» استفاده می‌کنم (مقاله انتخابی)
مَـــرهَـــم؛ توصیه‌هایی از طبّ سنّتی ایران به راهیان سفر اربعین (ویراست سوّم)
هر غذایی فلسفۀ خودش را دارد (مقاله انتخابی)
دروغی به‌نام «حریم خصوصی» و «جریان آزاد اطلاعات» (مقاله انتخابی)
کودک و تفکّر اقتصادی (2)
والدین خوب بودن باعث نابودی فیزیولوژیکی شما می‌شود (مقاله انتخابی)
بالاخره روزی دماغ طبیعی هم «زیبا» خواهد شد (مقاله انتخابی)
مسواک وحیانی
نظام‌های پاداش در تربیت کودک؛ به بچه‌هایتان استیکر ندهید (مقاله انتخابی)
چه شد که ما آدم ها از لحاظ روانی اینقدر ضعیف و تنبل شدیم؟
چرا بلافاصله بعد از جشن تولد نباید فیلم‌هایش را ببینیم؟
از پشت فیلتر زیباتر است؛ اینستاگرام چگونه زندگی‌مان را دگرگون کرد؟
تربیت عبادی و ترغیب فرزندان به نماز
جامعۀ مصرف گرا (مقاله انتخابی)
«با لبخند کارکردن» چگونه به زنان آسیب می‌رساند؟ (مقاله انتخابی)
پشت پرده اپل (مقاله انتخابی)
صنعت قند با خریدن دانشمندان، تقصیرها را گردن چربی انداخت (مقاله انتخابی)
آرامش دیداری (2)
لطفاً کمی غیربهداشتی باشید!! (مقاله انتخابی)
گرداب تربیت بچه (مقاله انتخابی)
بگذارید دوباره حوصلۀ بچه‌هایتان سر برود.
برای خواهرم
ساده انگاری در مقوله «مُد»!!