بسم الله الرّحمن الرّحيم
و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين
کاربر عزیز، از شما تقاضا داریم استفاده از این متن (مطالعه، ارسال و ...) را با تلاوت یک صلوات، (هدیه به ساحت قدسی مادر گرامی حضرت صاحب الامر (روحی فداه) و به نیت تعجیل در فرج ایشان) همراه کنید. خدایتان جزای خیر دهاد.
هنر دیدن را نابیناها بهتر بلدند!
نابیناها جهان را نه با چشم، که با دلِ بینا میبینند. نگاهشان از جنس نور نیست، از جنس درک و دریافت است.
آنان صدای انسان را میشنوند و از میان لرزش واژهها، نقش روح را میخوانند. برایشان فرقی ندارد صدا از دهانِ فقیر برخیزد یا از حلقِ ثروتمند؛ آنچه میشنوند، آوازِ انسانیت است، نه پژواکِ تفاخر.شاید همین نادیدن، دیدنیترین حقیقت را برایشان آشکار کرده است؛ حقیقتی که ما، در ازدحام رنگها و چهرهها، از یاد بردهایم.ما اما، در آینهی ظاهرها گم شدهایم؛
اسیر تصویر، فریبخوردهی لبخند. چقدر زود، تنها با یک نگاه، حکم دادهایم! و چه بسیار پیش آمده که چند جمله، همهی قضاوتهایمان را فرو ریخته است. آنگاه تازه میفهمیم هر چهره، کتابی ناگشوده است؛ با فصلهایی از رنج، عشق، امید و زخم.ظاهر، پردهای نازک بر چهرهی حقیقت است؛
نوری زودگذر که روح را در سایه پنهان میکند. اما گفتوگو، چراغیست درونافروز که از میان واژهها عبور میکند و چهرهی راستین انسان را روشن میسازد. در صدای هر کس ،آتشی از احساس نهفته است؛ آتشی که دروغ را میسوزاند و صداقت را چون شرارهای زلال آشکار میکند.
کاش گاهی، چشمانمان را ببندیم تا دلمان بیدار شود؛ کاش گوش دهیم پیش از آنکه نگاه کنیم، و بفهمیم پیش از آنکه داوری کنیم. نابیناها به ما میآموزند که دیدن، کارِ چشم نیست؛ هنرِ دل است.لطفا مثل نابیناها شویم. پیش از قضاوت، اندکی سکوت کنیم. زیرا حقیقت انسان، نه در چهرهی اوست، بلکه در صدای قلبیست که هنوز میتپد، بیآنکه دیده!