(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
توسل به بیوتکنولوژى براى کدامین مقصد؟(مقاله انتخابی)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

 

 

توسل به بیوتکنولوژى براى کدامین مقصد؟


آر ـ ولفسون1 

 
چکیده: 

 
شرکت هاى عظیم چندملیتى در عصرى جدید که آن را قرن بیوتکنولوژى مى خوانند، با توسل به استدلال هایى چون «بهبود» حیات و مؤلفه هاى شکل دهنده آن، در پى آنند تا به استیلاى مطلق بر طبیعت دست یابند و از این رهگذر و در سایه سنگین تبلیغات رسانه ها، سودهاى هنگفتى عاید خود سازند، و این در حالى است که در این راستا هیچ گونه نگرانى اى از بابت دولت ها نداشته و هیچ مسؤولیتى در قبال پیامدهاى فاجعه بار احتمالى این دستکارى ها برگردن خود احساس نمى کنند. 

 
بنا به تعریف «دفتر ارزیابى تکنولوژى» دولت فدرال آمریکا، «بیوتکنولوژى» به استفاده از موجودات زنده براى تولید یا اصلاح محصولات کشاورزى، بهبود گیاهان و حیوانات و یا تولید و گسترش موجودات ذره بینى براى نیل به اهداف خاص، اطلاق مى شود. 

 
هم اکنون بیوتکنولوژى به شعار روز شرکت هاى عظیم چند ملیتى اى هم چون «مونسانتو»، «مرک اندکو» و... تبدیل شده است. رسانه هاى گروهى اى که تحت تملک و سیطره این گونه شرکت ها هستند، با آب و تاب از کاربردهاى محصولات تجارى بیوتکنولوژى از جمله خوک هاى داراى ژن پیوندى اى که از لحاظ ژنتیکى با انسان ها سازگار بوده و مى توان از آن ها به عنوان اهداکنندگان عضو استفاده کرد و یا محصولات کشاورزى اى که آفت کش هاى خاص خود را تولید مى کنند و یا هورمون رشد گاوى اى که تولید شیر احشام را افزایش مى دهد، سخن به میان مى آورند. 

 
اما مسلّم آن است که وقتى سود شخصى در میان باشد، بایستى سؤالات متعددى را مطرح نماییم که این مسأله به ویژه درباره بیوتکنولوژى، از ضرورت خاصى برخوردار است. 



1 1- R-Wolfson


«اصلاح» آن چیزهایى که اصلاً نیاز به اصلاح ندارند


به عنوان نمونه تصور «بهبود گیاهان و حیوانات» ـ آن گونه که دولت آمریکا مدعى است ـ چیزى جز تجلّى نخوت، تکبّر و جهل شرکت هاى درگیر در حوزه بیوتکنولوژى نیست. از عمر بشر آن گونه که ما آن را مى شناسیم، چیزى کم تر از چهل هزار سال گذشته و این رقم براى حیوانات، حشرات و به ویژه باکترى ها بسیار بیشتر است. هنگامى که «زمان»، خود بیانگر این موضوع است که شکل هاى مختلف حیات در مسیر تکامل خود همواره موفق بوده اند، حال به راستى ما که هستیم که بخواهیم تصمیم بگیریم که آن ها نیازمند «بهبود» هستند؟ 

 
پرواضح است که معیار «بهبود» در مورد بیوتکنولوژى، در چارچوب بسته منافع سرمایه سالارانه شرکت هایى محصور شده که به هر چیزى به عنوان کالایى بالقوه مى نگرند و ملاک موفقیت و شکست شان چیزى جز سود و منافع اقتصادى نیست. از همین روست که هم اکنون شاهد آنیم که شرکت هاى بزرگ فعال در حوزه کشاورزى، در قبال آسیب پذیرى محصولات کشاورزى شان در برابر حشرات، از نوعى احساس مسؤولیت سخن به میان مى آورند که تحقق آن منوط به بهبود محصولات شان با توسل به بیوتکنولوژى و در واقع، تقویت منافع اقتصادى آن ها است و این ماهیت آن «بهبودى» است که توسط شرکت هاى فعال در عرصه بیوتکنولوژى به هر جاندارى، از محصولات کشاورزى و احشام گرفته تا ویروس ها و باکترى ها، توسل مى جویند. 


آینده غیرقابل پیش بینى


اما جداى از این گونه مسایل، این موضوع مطرح مى شود که اصلاً این شرکت ها چه حقى براى ور رفتن و دستکارى با DNA این گونه هاى جاندار به منظور دستیابى به سودهاى شخصى دارند؛ به ویژه زمانى که این دستکارى ها با پیامدهاى غیرقابل پیش بینى اى همراه شده و حتى تا ابد هم ادامه خواهند یافت. 

 
آیا دانشمندان اجاره اى این شرکت ها که به دستکارى ژن ها مشغولند، مى توانند قاطعانه اعلام نمایند که هیچ تهدیدى متوجه صورت هاى ذى حیات بیوتکنولوژیکى نیست؟ البته که نمى توانند و اصلاً اگر بخواهند در استخدام این گونه شرکت ها باقى بمانند، این کار را نمى کنند و از همین رو است که مى توان مدعى شد که تصمیم گیرى ها در همه جا بر پایه بنیان هایى واقعا ضعیف مبتنى شده است و چنین شرایطى است که نوید دهنده دستورالعملى براى خلق یک فاجعه محسوب مى شود. 

 
زمانى که محصولات و فرآورده هاى بیوتکنولوژیکى از کنترل ما خارج مى شوند، آن گاه مى توانند براى همیشه موقعیت خود را در دنیاى ما تحکیم نموده که عواقب و پیامدهاى فاجعه بارى خواهد داشت. 

 
نمونه فوق مبین جنبه اى دیگر از نخوت و تکبر چنین شرکت هایى در قبال این مسأله است. نخوتى که در پى تغییر روند تکامل DNA در گذر زمان بوده تا به تغییراتى دامن بزند که تقریبا روند حرکت خود را در مسیرهایى غیرقابل پیش بینى جستجو مى کند. هنگامى که این شرکت ها به خلق بذر گندمى مبادرت مى ورزند که تولیدکننده آفت کش هاى خود است، در واقع، چرخه اى غیرطبیعى، بدون توجه به ما و با سرعتى خاص به حرکت در مى آید. حال اگر شرکتى فعال در این حوزه، به واسطه این نوع گندمِ سمّى، پول هنگفتى عاید خود سازد و البته در این روند به مشکلاتى زیست محیطى دامن بزند و مثلاً به نابودى گندم به عنوان غذاى نسل هاى بعدى بینجامد، هیچ راهى جز این که آن را معضلى براى کل بشریت تلقى کنیم، نداریم. 

 
به همین ترتیب، ایده خلق موجوداتى براى نیل به اهدافى خاص هم رعب آور است. به عنوان مثال به مورد باکترى E.Coli اشاره مى کنیم. این باکترى که براى محققین باکترى اى رایج و معمول محسوب مى شود، براى نیل به هدفشان یعنى «بهبود»، مورد استفاده هاى تحقیقاتى قرار مى گیرد. این باکترى که در روده ما وجود دارد، نقشى مهم در تسهیل گوارش ایفا مى کند. در مورد این باکترى ضعیف، شاهد آن بوده ایم که توانسته تغییرات حاصله را به دیگر باکترى هایى که نسبت به آنتى بیوتیک هاى تولیدى بشر مقاوم بوده اند، انتقال دهد. حال در صورتى که در ادامه چنین روندى این باکترى بتواند ویژگى هاى خود را به رمز ژنتیکى باکترهاى مهلک و خطرناک منتقل سازد، آن گاه است که در واقع، ایمنى و مصونیت این نوع باکترى، به باکترى هاى مُهلِک منتقل خواهد شد. 


معضل حیوانات داراى ژن هاى پیوندى


جنبش خلق حیوانات داراى ژن پیوندى، در آینده به بحران جدىِ دیگرى دامن خواهد زد. هم اینک صنعت بیوتکنولوژى به خوک هاى داراى ژن پیوندى خود که هدف از خلق آن ها شکل دادن به بانک اعضا و دستیابى به یک تجارت سودآور است، مى بالد. ترفند چنین صنعتى آن است که این خوک ها به نحوى از لحاظ ژنتیکى دستکارى شوند که با ساختار ژنتیکى بدن انسان سازگارى یابند و بتوان اندام هاى تولیدى سازگار شده را به بدن انسان منتقل نمود. آیا به راستى در این راهکار مشکلى وجود ندارد؟ 

 
از لحاظ تاریخى هم که به این موضوع بنگریم، نقش احشام در انتقال بیمارى ها به بشر نقش مهمى بوده است و همواره به عنوان ناقل بیمارى هایى که مرگ میلیون ها نفر را به دنبال داشته، محسوب مى شوند و اصلاً مجاورت با احشام و تمرکز آن ها در مراکز شهرى، خود مؤلفه اى مهم در انتقال بیمارى ها تلقى مى شود. 

 
بیمارى هاى عفونى توسط عوامل بیمارى زا و توسط این گونه ناقل ها قابل گسترش اند. به عنوان نمونه، طاعون، توسط باکترى اى که در داخل بدن کک هاى موجود در بدن جوندگان سکنى مى گزینند، شکل مى گیرد؛ بدین نحو که با رشد باکترى ها، مسیر گوارش کک ها مسدود شده و آن ها را در معرض گرسنگى قرار مى دهد. در چنین شرایطى است که این موجودات به تغذیه از بدن میزبان هاى خود روى مى آورند و بدین شکل باکترى هاى موجود در بدن خود را به خون مثلاً موش میزبان انتقال داده و سبب ابتلاى آن ها به این نوع باکترى مى شوند. با مرگ این نوع موش هاى شهرنشین است که کک ها زنده مانده و به عنوان باکترى طاعون به گسترش این بیمارى دامن مى زنند. کک ها علاوه بر جوندگان به تغذیه از احشامى هم چون خوک ها، بزها، گوسفندان و گاوها نیز علاقمندند و در چنین روندى است که با از پاى درآمدن احشام، نوبت به انسان ها مى رسد، اما نکته مهم آن است که معمولاً عوامل بیمارى زاى عفونى، خودِ ناقل یعنى کک ها را از بین نمى برد و از همین رو است که آن ها را «ناقل» مى نامیم. زمانى که این گونه بیمارى ها از یک گستره طبیعى اکولوژیکى پا را فراتر مى گذارند، باید شاهد طاعون سیاه و بیمارى هاى واگیردار بسیار دیگرى باشیم. 

 
مسأله قابل طرح آن است که این گونه حیوانات که هیچ گونه سازگارى ژنتیکى با ما ندارند، با این وسعت مى توانند خطر آفرین باشند، حال خوک هاى داران ژن پیوندى انسان را تصور کنید که چگونه مى توانند به عنوان عوامل بیمارى زا ایفاى نقش نمایند. 


اهداف خاص


حیات همواره رو به تکامل است و هیچ گاه ثابت نمى ماند. DNA نیز عنصرى خودسازنده است که همواره به تکثیر و بسط خود مشغول است. وضعیت زمین در شرایط حاضر، خود شاهدى بر چند منظوره بودن، ستیزه جویى و موقعیت خاص این نوع مولکول است. حال با نگاه به چنین وضعیت رو به تکاملى است که چقدر کورکورانه جلوه مى کند که ما حرف ها و ادعاهاى این سودجویان آینده را که بیوتکنولوژى را ایمن، و مهم تر از آن، قابل کنترل معرفى مى کنند، باور نماییم. 


مشکل امروز ما آن است که گویى باید با محصولات این گونه شرکت ها زندگى کنیم و این در واقع، مشکل آفرین ترین بعد این صنعت جدید تلقى مى شود. امروز شاهد نوعى بى توجهى و غفلت نسبت به شرکت هاى متنوع بیوتکنولوژیکى اى هستیم که همگى به عنوان بازیگران بزرگى که با نیروهایى از گروه هاى لابى و مقادیرى عظیم از سرمایه هاى نقدى مجهّز هستند، عرض اندام مى کنند؛ شرکت هایى که در راستاى نیل به اهداف خود، هیچ گونه نگرانى اى از بابت دولت هاى خود ندارند. 


ظاهرا امروزه به چنین بازیگرانى، این اجازه داده شده است تا فارغ از هرگونه نگرانى مرتبط با فاجعه هاى اکولوژیکى، بنا به میل و خواست خودشان، برگ هاى جریمه تخلفات خود را در مسیر حرکتشان بنویسند، اما واقعیت آن است که همواره تحقق یک فاجعه بیوتکنولوژیک مى تواند به محو نژاد بشرى بینجامد و به راستى براى نیل به کدامین مقصد؟ جز بدین دلیل که سهام دار میلیاردرى به چنین پولى که نیازى ندارد، دست یابد! 


در چنین عصرى است که ما به احمق هاى سرمایه سالار این اجازه را داده ایم تا از بیوتکنولوژى با مسؤولیت کامل خودمان، سودى عاید خود سازند! 


منبع: www.a4a.mahost.org 

منبع :

سیاحت غرب 7