(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
بنیان گزار ورزش جدید(مقاله انتخابی)

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین


بنیان گزار ورزش جدید


Sport معانی شوخی، ملعبه، اسباب‏بازی، تفریح كردن، شوخی كردن و نمایش دادن را با خود داشت و Sporting به كسی اطلاق می‏ شد كه تفریح‌دوست و بازی‌دوست باشد و لفظ بازی، چنان‌كه امروز نیز به عنوان پیشوند فنون ورزش مدرن، خود را می‏ نمایاند، درست‏ترین مفهوم و معنا و به عبارتی، فرهنگِ این مجموعه از عملیات ورزشی را داشت؛ زیرا انسان مدرن در عصری كه كوبرتن پایه‏ گذار ورزش آن می ‏شد، در پی هواجس نفسانی و طالب‏ بازی، ملعبه و تفریح بود.

بنیان گذار ورزش جدید

 

اشـــاره:

 
بیش از یکصد سال از عمر ورزش مدرن می‌گذرد. در گذار این یک قرن، دست و پای تربیت بدنی سنّتی در میان همه فرهنگ‌ها و تمدّن‌ها برچیده شد  و به تبع آن، دست و پای خلق و خوی و بنیادهای فرهنگی حاکم بر آنها. دیگر با هیچ ضرب و زوری نمی‌توان وصله اخلاق و ادب و جوانمردی را بر پیراهن آنچه که از آن با عنوان بازی (sport) یاد می‌شود، دوخت. بیراه ندیدیم در گرماگرم برگزاری جام جهانی فوتبال در برزیل، بخشی از کتاب «داستان ورزش غرب»، اثر اسماعیل شفیعی سروستانی را فراروی خوانندگان محترم موعود قرار دهیم.

 
نام بارون پیردو كوبرتن با نام ورزش مدرن جهان، وابستگی جدایی‌ناپذیر دارد. او به عنوان پایه‏گذار دور جدید بازی‌های المپیك و در كسوت بورژوایی كوچك، در سال ۱۸۶۳ م. در شهر «پاریس» به دنیا آمد؛ امّا به زودی در صف مقدّم مبارزه‏ای قرار گرفت كه سعی در وارد كردن حركات تربیت بدنی در برنامه‏های تحصیلی جوانان داشت.
 

 

كوبرتن در «انگلیس»، تئوری‌های كهنه قدیمی را آموخت. گاستن مایر درباره او می‏نویسد:
وی به شدّت تحت تأثیر این سه مطلب اساسی بود:

 
۱٫ تربیت بدنی بر اساس متد انگلیسی در حقیقت سنگ زیر بنای عظمت ملّت‌هاست و در پرتو این تربیت، انگلیسی‌ها موفّق به حفظ برتری و آقایی خود شده‏اند؛

 

۲٫ مقرّرات خشك تعلیمات نظامی و تعلیمات ورزشی، نظامی برای علاقه‏مند كردن جوانان به ورزش؛

 
۳٫ ورزش‌ها باید قبل از آنكه به صورت جهان‏گیر درآیند، به صورت یك مطلب بین‏المللی مورد توجّه قرار گیرند؛ یعنی ابتدا باید آنها را بر طبق یك اصول بین‏المللی تنظیم كرد و سپس رواج داد.۱

 
آنگاه كه كوبرتن درصدد انجام اصلاحاتی در ورزش برآمد، چند قرن از زمانی كه به دستور اُسقف اعظم «میلان»، تئودورسیس كه ورزش‌های المپیك «یونان» راشرك‏آلود تشخیص داده و حكم به تعطیلی آن را صادر كرده، می‏گذشت و پس از او تا دوران جدید (رنسانس) چندان توجّهی به این نوع ورزش‌ها كه اساس آن را برتری جسم تشكیل می‏داد، نشده بود. كوبرتن، در اواخر این قرن، اوضاع را برای به اجرا درآوردن بند سوم از نظریاتش، یعنی به نظم درآوردن بازی‌ها در قالب یك مجموعه مدرن و سازمان یافته، فراهم دید و بر آن شد تا اعلام كند:

 
من معتقدم كه بازی‌های المپیك باید با زندگی روزمرّه مردم دنیا ازدواج كند و نباید در قید و بند یك سلسله قوانین محدود و معيّن دیروز، زندانی باشد.۲

 
از این‌رو، در یكی از شب‌های ماه نوامبر سال ۱۸۹۲م. در آمفی‏تئاتر «دانشگاه سوربن»، فكر احیای این سنّت فراموش شده را مطرح نمود و حتّی مخارج اوّلیه آن را خود عهده‏دار شد و سعی كرد تا با طرح شعار بلندتر از همه، سریعتر از همه و نیرومندتر از همه، نظريّه تنازع بقای هربرت اسپنسر را كه پیش از او مدوّن و در مباحث اجتماعی و در دستگاه نظری داروین در مقوله علوم زیستی وارد شده بود، جامه عمل بپوشاند و با برگزاری بازی‌های مدرن، ارزش تربیتی كهن را كه در واقع رستاخیز عهد باستان بود، احیا نماید. از همین رو، در «نخستین مجمع ورزش‌های آتلانتیك فرانسه» اعلام داشت:


… باید كاری كرد كه قهرمانان، همچنان كه در یونان قدیم مرسوم بود، خود را یك نیمه خدا حساب كنند.۳
در ژوئن سال ۱۸۹۴ م.، «كنگره احیای بازی‌های المپیك» به دعوت كوبرتن تشكیل شد و در جریان این كنگره و هفته‏های بعد از آن، تقریباً شكل اساسی و اصول المپیادهای جدید، معيّن و مشخّص شد.۴


باید دانست كه پیش از آن، برای كلّیه ورزش‌های جدید، لغت آتلیتیزم اطلاق می‏شد. كوبرتن در این باره نوشت:


كافی است به جای لغت آتلیتیزم، لغت «اسپورتا» را به كار ببریم.۵


كوبرتن، واقف به این موضوع بود كه ورزش و تربیت بدنی یونانی، اگرچه مبتنی بر فرهنگ یونانی بود، لیكن بار مفهومی اساطیر یونانی را با صبغه كمی از بینش اساطیری با خود حمل می‏كرد و به‌رغم شرك‏آلود بودنش، وجهی از باورهای مربوط به نیروهای مافوق انسانی را با خود داشت؛ همان كه در عصر غلبه فرهنگ مسیحی، خود را در هیئت شوالیه‌ها و متولّیان جوانمردی و پهلوانی نمودار ساخته بود؛ امّا تاریخ جدید غرب به تبع رنسانس، هیچ یك از وجوه پیشین را برنمی‏تابید؛ چه وجه شوالیه‏گری مسیحی و چه وجه نیمه خدایی یونانی را.


Athlet به معنی پهلوان و Athletic در مفهوم پهلوانانه نمی‏توانست در آنچه كه كوبرتن آن را پایه‏ریزی می‏كرد، مقبول واقع شود. از این‌رو او نیازمند واژه‏ای بود كه به تمام معنا و مفهوم، عملیات ورزشی مدرن را منعكس سازد و كلمه Sport می‏توانست آن همه را در خود داشته باشد. چنان‌كه بعداً درباره بنیاد نظری این ورزش سخن خواهیم گفت، Sport معانی شوخی، ملعبه، اسباب‏بازی، تفریح كردن، شوخی كردن و نمایش دادن را با خود داشت و Sporting به كسی اطلاق می‏شد كه تفریح‌دوست و بازی‌دوست باشد و لفظ بازی، چنان‌كه امروز نیز به عنوان پیشوند فنون ورزش مدرن، خود را می‏نمایاند، درست‏ترین مفهوم و معنا و به عبارتی، فرهنگِ این مجموعه از عملیات ورزشی را داشت؛ زیرا انسان مدرن در عصری كه كوبرتن پایه‏گذار ورزش آن می‏شد، در پی هواجس نفسانی و طالب‏بازی، ملعبه و تفریح بود؛ همه آنچه كه او را خوش می‏آمد و از قید تفكّر، نگرانی روح و دغدغه حیات می‏رهانید. او خوب می‏دانست كه Sport تجلّی نوعی فرهنگ است كه بسط آن می‏تواند پایه‏های اخلاقی و فرهنگی دوران جدید را برای جهانیان مستحكم سازد. چنان‌كه در این باره می‏نویسد:


بازی‌های المپیك به هیچ وجه تنها یك مسابقه جهانی ساده نیست؛ بلكه عبارت از جشن جهانی همه جوانان، این شكوفه‏های بشریت است كه هر چهار سال یك بار برگزار می‏شود. این جشن، مظهر همه كوشش‌های پرشور و فعّالیت‌های مختلف دوران جوانی هر نسلی است كه قدم در آستانه زندگی می‏گذارد.


تصادفی نبود كه این همه نویسندگان و هنرمندان بزرگ در بازی‌های المپیك كهن یونان جمع آمده بودند و بدون شك این تجمّع بی‏نظیر بود كه موجب بقای حیثیت بازی‌ها در طول قرن‌های متمادی گشت. از آنجا كه ما درصدد ایجاد مجدّد ظواهر این بازی‌ها، بلكه در صدد احیای مجدّد نوامیس آن بوده‏ایم و باز از آنجا كه من در وجود این نوامیس ضرورت‌های تربیتی می‏بینم كه هم‏اكنون نیز برای كشور من و تمام بشریت ضروری به نظر می‏رسد، بنابراین بایستی آن پایه‏های عظیمی را كه در گذشته، پشتیبان و حامی این بازی‌ها بوده‏اند، مجدّداً برپا دارم؛ پایه‏های فكری، پایه اخلاقی و تا حدودی مذهبی. می‏بایستی نیروهای تازه‏ای را كه دنیای امروز در اختیار ما گذاشته نیز به این نیروهای پشتیبان دنیای كهن بیفزاییم. این نیرو‌ها عبارتند از توسعه و تكمیل تكنیك و انترناسیونالیسم دمكراتیك.۶


در واقع احیای مجدّد نوامیس فرهنگی یونان باستان، بسط اندیشه و اخلاق لیبرالیستی بود كه خواست بنیان‌گذار اومانیست المپیك مدرن را محقّق می‏ساخت.


پس از برگزاری «اجلاس بین‏المللی سوربن، كه در آن نطفه برگزاری بازی‌های مدرن بسته شد. كوبرتن، «كمیته بین‏المللی المپیك» (I.O.C) را تشكیل داد و اعضای آن را شخصاً انتخاب كرد. این كمیته بین‏المللی، مهم‏ترین مرجع تصمیم‏گیری بازی‌های المپیك است.

 

شعار مورد نظر كوبرتن، عیناً ترجمه این عبارت بود كه پس از او در میدان‌های المپیك سرداده شد:


ستیوس، آلتیوس، فارتیوس:سریع‌تـر، بالاتــر، قوی‏تـر


كوبرتن موفّق شد با گردآوری سرمایه كافی و جلب همراهی اندیشمندان و پاره‏ای سیاست‌مداران هم‌فكر، اوّلین دوره بازی‌ها را ترتیب دهد و «آتن»، اوّلین مركزی بود كه به خاطر سابقه دیرینش، می‏توانست یادآور عملی و عینی المپیك یونان و برافروخته شدن مشعل بازی‌ها باشد.


یونانی‌ها پس از برگزاری اوّلین دوره بازی‌های المپیك در سال ۱۸۹۶ م. تلاش بسیاری كردند تا حقّ برگزاری دوره‏های آتی را نیز به طور دائم برای خود محفوظ دارند؛ امّا در این راه، موفّقیتی حاصل نكردند و اقدام آنها برای ابداع مسابقه‏ای مشابه المپیك نیز بی‏نتیجه ماند. گوییا آنان از این نكته غافل مانده بودند كه آتن دهه نوزده، مهد فرهنگ نوین غرب نیست و انگلیس و «فرانسه» به عنوان زایشگاه رنسانس در صددند تا پرچم نوین فرهنگ غرب را به اهتزاز درآورند.


بالأخره بعد از دو دوره، یعنی پس از هشت سال، زنان نیز به میدان المپیك راه یافتند و:


اوّلین زن ورزش‌كار شركت‌كننده در المپیك مدرن در بازی‌های ۱۹۰۰ م. پاریس در رشته تنیس و گلف شركت كرد.۷


به‏رغم آنكه در دوره باستان، زنان حقّ شركت در این بازی‌ها را نداشتند.


تا پیش از برگزاری المپیك ۱۹۳۶ م. سیاست به طور رسمی وارد معركه نشده بود؛ امّا حضور دولت نازی «آلمان» در صحنه، باب جدیدی در این وادی گشود. در همان سال نیز كوبرتن در حین سخنرانی، پاره‏ای آرا و مبانی نظری خویش را بازگو كرد. وی در سال ۱۹۳۶ م. پس از ذكر مقدّمه‏ای كه درآن ارزش‌های باستانی را به جوانان یادآور می‏شد، به بحران فرهنگی اشاره كرد و اعلام داشت:


… اكنون پنجاه سال از تاریخ روزی كه من در سال ۱۸۸۶ م. با اعتقاد قلبی به اینكه بعد از این هیچ ثبات سیاسی یا اجتماعی، جز از راه یك رفرم پیشین فرهنگی قابل حصول نیست، می‏گذرد. تصمیم گرفتم با كنار گذاشتن همه گرفتاری‌های شخصی خود، تمام همّ خود را وقف تهیه مقدّمات یك رستاخیز فرهنگی نمایم. احساس می‏كنم كه وظیفه خود را، البتّه نه به طور اكمل، انجام داده‏ام. هم اكنون از ورزشگاه‌های بی‏شمار سرتاسر جهان هلهله شادی حاكی از نیرومندی جسمانی، به آسمان بلند است … هیچ مقام، طبقه و صنفی از آن بركنار نیست … ما این نتایج را به خود تبریك می‏گوییم؛ ولی می‏دانیم هنوز همه‏چیز تحقّق نیافته است. باید روح نیز به نوبه خود از قیودی كه متخصّصان افراطی بر گردنش گذاشته‏اند، آزاد گردد. لازم است آن را نیز از دست كوته‏نظری رنج‌بار مشاغل اختصاصی برهانیم … آینده از آن ملّت‌هایی است كه پیش از همه جرئت خواهند كرد كه تعلیمات نسل جوان خود را اصلاح كنند؛ زیرا هم اوست كه سكّان تقدیر را به دست دارد و بر آن نظارت می‏كند. از این راه است كه صلحی استوار و سنجیده كه در خور عصری فعّال، پرغرور و خروشان است، برقرار خواهد شد … راه شما از جایی كه مشهور همگان است و لوای تمدّنی درخشان بر آن سایه افكنده است، آغاز می‏شود … باشد كه اتّحاد كار عضلانی و كوشش مغزی در راه تعالی و شایستگی انسانیت یك‏بار برای همیشه به هم جوش بخورد.۸


نقطه نظرهای كوبرتن مبتنی بر موارد زیر بود:


۱٫ ایجاد یك رستاخیز فرهنگی از طریق احیای بازی‌های المپیك قدیم؛


۲٫ تثبیت ساختار فرهنگی اومانیستی اروپای نوین از طریق تعمیم اخلاق و عمل تربیت بدنی مدرن در میان جوانان؛


۳٫ زدودن آخرین رگه‏های وابستگی نظام‌های تربیتی از بنیان‌های فرهنگ دینی؛


۴٫ توسعه مدنیت غربی در میان همه ملل؛


۵٫ توسعه مقدّمات یكسان‏سازی فرهنگی اقوام برای از بین بردن تعارض فرهنگی موجود میان فرهنگ غربی و غیرغربی.


او و كلّیه كسانی كه به نوعی خود را معمار بزرگ فرهنگ و تمدّن غرب می‏دانستند، نیك دریافته بودند كه با سرمایه‏گذاری برای تعلیم و تربیت جوانان، می‏توان بنای آینده را مستحكم كرد؛ زیرا پیران به واسطه تعلّق خاطر به گذشته، همواره در برابر تغییر و تحوّلات فرهنگی و اجتماعی مقاومت می‏كنند و به عكس، جوانان به خاطر غلبه تمنّیات نفسانی و فقدان مطالعات، قادر به نقد و بررسی نیستند. از دیگر سو، بخش عمده‏ای از دریافت‌های كلّی نظام ارزشی، از طریق معتادكردن جوانان به انجام اعمال ویژه و واردآمدن در سلك مشخّصی توسعه می ‏یابد.


بی‌شك اقوام غیر غربی، به ویژه مشرق زمینیان در برابر بسط فرهنگ و تمدّن غربی مقاومت می‏كردند و تعارض مبانی اعتقادی، مذهبی آنان با فرهنگ اومانیستی رومی، یونانی، می‏توانست همواره آتش جدال این دو جریان را تیز ن

گه دارد. از همین رو، تنها راه خنثی‌سازی این امر، بسط جریانی بود كه می‏توانست مقدّمات یكسان‏سازی فرهنگی كه در واقع آلوده‏كردن همه جوامع به اندیشه اومانیستی بود، فراهم آورد.
ماسونیت، شعار برابری، برادری و آزادی را جلودار خویش ساخته بود؛ شعاری كه به‏رغم همه زیبایی، به زهری می‏مانست كه در لایه‏ای از شیرینی پنهان شده باشد. این شعار به معنی مساوات، اخوّت و حرّیت نبود و اشتراك لفظی باعث پوشیده ماندن عبارات و مفاهیم اصلی شده بود. آزادی لیبرالیستی، اباحيّت و ر‌ها شدن آدمی از قیود اخلاقی سنّتی و دینی را به بار می‌آورد و برادری، پیمان وابستگی مستقیم و غیر مستقیم لژهای فراماسونری را كه بلعیدن همه فرهنگ‌های مذهبی و زدودن همه بازمانده‏های اخلاقی سنّتی ملّت‌ها را می‏خواست و برابری، شعار دروغینی بود كه تحت نظام سیاسی دمكراتیك غربی (حكومت انسان بر انسان) و مذهب اصالت فرد، تبدیل به عنوان دهشتناك استعمار و امپریالیسم می‏شد؛ چنان‌كه در دهه‏های بعدی، همه ملّت‌ها در زیر یوغ آن كمر خم كردند.


بی‏شك، از بین رفتن تعارض فرهنگی، بزرگترین خدمتی بود كه غرب برای استمرار سلطه فرهنگی و مدنی خود، بدان نیازمند بود و این موضوع قطعاً به منزله استحاله بازمانده فرهنگ‌های سنّتی و مذهبی دیگر اقوام در فرهنگ غربی بود؛ زیرا نظام سلطه‏جوی غرب، به چیزی كمتر از استحاله دیگر فرهنگ‌ها راضی نمی‏شد. وجود تعارض‌ها و دوگانگی رفتار در میان ملل نیز می‏توانست همواره مانعی بر سر راه غرب باشد و حركت او را برای رسیدن به مقاصد استكباری كند نماید.


اگر دستگاه فرهنگی غرب، از طریق روشنفكران تربیت شده در میان دیگر ملل، تخم فرهنگ الحادی و تفكّر اومانیستی پراكندند و از طریق نشر آثار ادبی (رمان، نمایشنامه و…) همه آداب و سنن ملّی و مذهبی را مورد بازخواست قرارداده و كمر به هدم آن و استحاله‏اش بستند، گردانندگان امور سیاسی نیز سر در پی سیاست غرب و نظام اجتماعی مطلوب امیران پشت پرده توسعه گذاردند و از طریق بسط مناسبات غربی و از جمله ورزش، طرح یكسان‌سازی فرهنگی را كه در واقع به معنی بسط و توسعه همه‌جانبه فرهنگ غربی بود، به مورد اجرا درآوردند.

رنه ماهو دبیركلّ «یونسكو» در سال ۱۳۵۱هـ .ش. در بحث از نقش و جایگاه ورزش در «آفریقا»، می‏گوید:


آفریقا اندك اندك شكل می‏گیرد؛ امّا تا مرحله پختگی كامل كه اروپا به آن دست یافته است، فاصله بسیار دارد … دست‌یابی به این هدف آسان نیست. در این میان، شكل گرفتن ملّی برای كشورهای نوبنیاد آفریقایی، اهمّیت خاص دارد. بی‏شك، ورزش عامل مؤثّری است كه این شكل گرفتن را تسریع می‏بخشد. از سوی دیگر، ورزش مستقیماً با جوانان سروكار دارد و به جوانان امكان آن را می‏دهد كه قدم به حیات اجتماعی بگذارند … این در حالی است كه ورزش تنها وسیله قابل اعتمادی است كه به كمك آن می‏توان جوان را وادار كرد كه در نقش اجتماعی خود ظاهر شود و مسئولیت‌های لازم را به عهده بگیرد … در حالی‌كه ما قبول كرده‏ایم كه ورزش، عامل سازنده فرهنگ برتر است … بازی‌های المپیك همواره در محفظه و محیط بسته تفكّر یونانی و انگلوساكسونی محصور بوده‏اند.۹


رنه ماهو به عنوان دبیر كلّ «سازمان تربیتی و فرهنگی یونسكو»، به چند نكته مهم و در عین حال جدّی اشاره می‏كند:


۱٫ ضرورت تغییر ساختار فرهنگی كشورهای آفریقایی از طریق ورزش؛


۲٫ مهيّا كردن جوانان و استفاده از آنان برای حضور در میدان مسئولیت‌های جدید تفویض شده اروپاییان؛


۳٫ نقش مهم و اساسی ورزش مدرن، به عنوان عامل مروّج فرهنگ غربی؛


۴٫ نسبت تامّ میان تفكّر یونانی، انگلوساكسونی با بازی‌های المپیك.


آنچه كوبرتن در قالب ورزش‌های رسمی المپیك عرضه داشت، تنها صورت مدوّن جریان ورزش مدرن بود كه اروپای پس از رنسانس، به دنبال تجدید حیات تفكّر اومانیستی آن را دنبال می‏ كرد.


در پی تثبیت بازی‌های المپیك، ضرورت وجود نشان و آرم مخصوصی برای آن احساس شد؛ امّا چه نقشی می‏توانست مورد پذیرش همگان واقع شود و در عین حال از چارچوب نشانه‏ های پذیرفته شده جامعه اومانیستی و ماسونی خارج نباشد؟!


بی‏شك، پیشروان رنسانس، پروتستانتیسم، لیبرالیسم و ماسونیت یهودی، مرهون خاندانی بودند كه باب تساهل و تسامح دینی و مذهب اومانیسم را در اروپا گشوده؟


حاكم فلورانس، كوزیمو مدیچی كه پیش از این، ذكر آن خاندان و ثروت كلانی كه مصروف ترجمه آثار یونانی و رواج اومانیسم كرده بودند، رفت، حكم پدر میهن در «ایتالیا» را داشت. او وارث نشان خانوادگی خود نیز بود:


شش دایره رنگین بر روی سپری طلایی رنگ۱۰


همین علامت با اندكی تغییر، نشان المپیك شد و كوبرتن نیز خود تا سال ۱۹۲۵ م. به عنوان رئیس كمیته بین‏المللی المپیك در این سمت ماند و شهر «لوزان» را كه محلّ سكونتش بود، به عنوان مقرّ دایمی این كمیته برگزید تا آنكه وقت مرگش فرا رسید.


بنا بر وصيّت او، قلبش را در مدخل «معبد المپی» در زیر پایه ستونی از مرمر كه به یادبود احیای بازی‌های المپیك برپا شده بود، دفن كردند.۱۱


همان معبدی كه در قرن چهارم میلادی، توسط اسقف مؤمن میلان دستور ویران شدنش صادر شده بود.


ورزش مدرن كه مبنای گرایش‌های اومانیستی (اصالت انسان) در آن تثبیت شده بود، با اقدامات كوبرتن، مرز‌ها را درنوردید و هم‌پای دیگر مناسبات فرهنگی و مدنی غرب، فرهنگ سنّتی و ملّی اقوام مختلف را در خود مستحیل ساخت.


دبورا. آ. وست و چارلز. آ. بوچر نویسندگان كتاب «مبانی تربیت بدنی و ورزش» واقفند كه برنامه‏های تربیتی و تربیت‏بدنی مدرن، از فلسفه اومانیستی، تأثیر پذیرفته است. آنها می‏نویسند:


برنامه‏های تربیت بدنی و ورزش نیز مانند برنامه‏های مدرن تربیتی، از فلسفه اومانیستی تأثیر پذیرفته‏اند و حتّی درباره تأثیرپذیری برنامه‏های غیر آموزشگاهی همین اظهارنظر را دارند.۱۲

نویسندگان این اثر در صدد نقد تربیت بدنی نیستند؛ امّا این نكته را دریافته ‏اند كه:


هر آرمان و حرفه‏ای كه داشته باشید، باور فلسفی برای راهنمایی اعمال و تلاش‌های ضروری است.۱۳
و از این منظر، بدین نكته واقفند كه تربیت بدنی مدرن بر مجموعه‏ای از باورهای فلسفی و نظری، در هیئت فنون و اعمالند.


فلسفه اومانیسم به عنوان مبنای فرهنگ غربی، لذّت از حال و پرورش جسم را در مقابل گرایش معنوی دینی و فلاح اخروی و قراردادن تن در خدمت به روح و معنویت مطرح ساخت و با اصالت بخشیدن به انسان، به عنوان قطب عالم امكان و محور و معیار همه ارزش‌ها، مبدع نظام ارزشی نوینی شد كه در آن، تفسیری جدید از مجموعه ارزش‌ها، از جمله ارزش‌های تربیت بدنی عرضه می‏شد.

 

در این تفسیر، اساس تعلیم و تربیت جسمانی و تعلیم و تربیت از طریق جسم بود و پرورش جسم، غایتی است كه انسان می‏بایست بدان می‏رسید كه بی‏شك، تأمین همه آنچه كه اسباب فرح‏بخشی، تنومندی جسمانی و برخورداری‌های دیگر است نیز همگی در زمره اصل سابق‏الذّكر قرار می‏گیرند.


تربیت و تعلیم جسم (بدن)، پرورش جسم را به عنوان یك غایت در نظر دارد و به این دلیل است كه به پرورش جسم و مهارت‌های جسمانی بیشتر از نتایجی كه از طریق فعّالیت‌های جسمانی حاصل می‏شود، بها می‏دهند. تربیت از طریق جسم، بر كسب مهارت‌های بدنی و تكامل جسمانی و بر سایر نتایج تربیتی، چون اهداف احساس اجتماعی، عقلانی از طریق فعّالیت‌های جسمانی نیز تأكید می‏كند. تأكید بر این دو رویكرد، در تاریخ تربیت بدنی و ورزشی، امری آشكار است.۱۴


مربّیان و دست‏اندركاران امر ورزش و تربیت بدنی در كشورهای شرقی و از جمله «ایران»، به خاطر سابقه فرهنگی سنّتی، همواره دو جریان تربیت بدنی مدرن و سنّتی را مخلوط كرده و گاه رنگ و لعاب فرهنگ سنّتی را به ورزش مدرن زده‏اند؛ به‏رغم آنكه دو امر مهارت‌های بدنی و تكامل جسمانی دو اصل محوری تربیت بدنی مدرن است كه متأسّفانه در سیر تدریجی خود، با دو عنصر سیاست و تجارت ممزوج شده است.


در برابر سیل ورزش مدرن كه به مساعی گردانندگان امور سیاسی كشور و تبلیغات دستگاه‌های ارتباط عمومی، گسترده‏تر می‏شد، ورزش سنّتی، گام به گام عقب می‏نشست. دلیل این امر روشن بود. ورزش مدرن با دنیا و به تبع آن با نفس امّاره متلوّن و تنوّع‏طلب، نسبت نزدیك داشت و هیچ قیدی را برنمی‏تابید؛ زیرا جوانان خام، در پناه این جریان، امكان بیشتری برای خودنمایی، برخورداری نفسانی و اطفای شهوات می‏یافتند؛ در حالی‌كه شیوه سنّتی ورزش با پاگذاشتن بر روی آن تمنّیات و خاموش كردن شهوات، تربیت و تعلیم خود را آغاز می‏كرد. در واقع صفت برون فكنی ورزش مدرن، آن را در چشم طالبان دنیا و صاحبان چشم ظاهربین می‏ آراست.


آنچه كه ورزش سنّتی را برپا می‏ داشت، این بود:


اگر لذّت ترك لذّت بدانی؛ دگر لذّت نفس، لذّت ندانی


در صورتی كه ورزش مدرن، لذّت نفس را اساس كار خود ساخته بود؛ آنچه هم به نام حفظ بهداشت، سلامتی جسم و تنومندی اندام در كنار شعارهای ورزش مدرن می‏آمد، جز تهيّه مقدّمات برای رسیدن به سرچشمه حیات این جهانی و حظّ نفسانی نبود. از همین‌رو، ورزش برای كسب مدال، ورزش برای اظهار وجود، ورزش برای برتری‏جویی بر دیگران، ورزش برای جلب اعتبارات و … از یك سرچشمه سیراب می‏ شدند: برون‏فكنی.


برون‌فكنی اندام زیبا با عضلات پیچیده و تظاهر، پله نخستین این سیر بود؛ همان كه آن را در ساختار معماری، شهرسازی و پوشش مدرن نیز می‏شد، دید؛ زیرا دیگر برای بشر غربی، رازی برای كشف كردن، غایتی دوردست برای رسیدن، باطنی برای نایل شدن و فضایلی اخلاقی برای كسب كردن وجود نداشت. همه این فضایل به كناری رفتند و جای خود را به اهداف ثانوی پست دادند؛ نمایش دادن اندام برای هزاران مرد و زنی كه خود به قصد تفنّن، تفریح و گذران اوقات فراغت به تماشا آمده‏ اند.


براندج از رؤسای كمیته بین‏المللی المپیك درباره ورزش مدرن می‏گوید:


ورزش، منحصراً یك وسیله تفریح است؛ یك وقت‏گذرانی به طریق‏سودبخش.۱۵


آیا جز این است كه با این عبارت، همه ورزش مدرن، همه فرهنگ و تمدّن غربی و بالأخره همه غفلت بشر را در طول تاریخ می‏توان به تصویر كشید و تفسیر كرد؟


حال اگر این سخن براندج را در كنار عبارت رنه ماهو دبیركلّ یونسكو كه گفته بود:


ورزش، عامل سازنده فرهنگ برتر است.۱۶


بگذاریم، چه تعریفی می‏ توان از سازندگان فرهنگ برتر ارائه كرد؟ جز اینكه سازندگان فرهنگ برتر، مهيّاكنندگان میدان عمل سلطه ‏گران جهانی و سرگرم سازندگان خلق ‏الله ‏اند!؟


آمه‏دی كامارا مفسّر ورزشی مجلّه جهان سوم به نام «آفریقا و آسیا» می‏نویسد:


… با اینكه كوشش می‏ شود تا كوبرتن، انسانی آزاداندیش، پیشرو و متعادل معرّفی گردد، باید دانست كه او متفكّری از نوع متفكّران هم‏عصر خویش بود؛ متفكّرانی كه جز به امپریالیسم، توسعه‏ طلبی و استعمار، به چیز دیگری نمی ‏اندیشیدند. روش او در تفكّر، روش میسیونرهای مذهبی بود كه با دستی، خلق را تقدیر می‏كردند و با دستی دیگر، خنجر در پشتشان فرو می‏ بردند. كوبرتن در كار آرم‏سازی كه با شلّیك توپ آغاز شده بود، نقش مؤثّری داشت … در كارهایش بار‌ها این مطلب را عنوان كرده بود كه عدم تساوی یكی از قوانین طبیعت است و حقیقتی است كه نمی‏توان انكارش كرد.۱۷


اسماعیل شفیعی سروستانی

 
پی‌نوشت‌ها:
۱٫ «کیهان ورزشی»، گاستن مایر، س ۳۹، ش ۲۶۷، ص ۱۲٫
۲٫ همان، ش ۲۸۶، ص ۱۲٫
۳٫ همان.
۴٫ «کیهان ورزشی»، س ۳۹، ش ۲۷۹، ص ۱۵٫
۵٫ همان.
۶٫ «کیهان ورزشی»، ش ۲۸۷، س ۳۹، ص ۲۰٫
۷٫ همان، ش ۲۷۹، س ۳۹، ص ۱۵٫
۸٫ همان، س ۴۰، ش ۲۹۷، ص ۱۱٫
۹٫ «کیهان ورزشی»، س ۵۱، ش ۹۷۱، صص ۷ ـ ۵٫
۱۰٫ آریل ویل دورانت، همان، ص ۸۴٫
۱۱٫ «کیهان ورزشی»، ش ۳۸۴، س ۴۱، ص ۹٫
۱۲٫ همان.
۱۳٫ همان، ص ۷۱٫
۱۴٫ «مبانی تربیت بدنی»، ترجمه احمد آزاد، صص ۱۸۷ ـ ۱۸۶٫
۱۵٫ «کیهان ورزشی»، ش ۶۶۱، س ۴۶، ص ۱۰٫
۱۶٫ همان، ش ۹۷۱، س ۵۱، صص ۵ و ۷٫
۱۷٫ همان، ش ۹۶۹، ص ۱۷ به نقل از مجله آفریقا، آسیا.

موعود