(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
من به شبکه متصل ام، پس هستم(مقاله انتخابی)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

من به شبکه متصل ام، پس هستم

جرمى ریفکین1 


چکیده: 

 
امروزه یکى از مهم ترین نیازهاى بشر، دسترسى و همراهى وى با حجم انبوه اطلاعاتى است که توسط شبکه هاى الکترونیکى و مخابراتىِ رو به گسترش در حال تزریق شدن به عرصه حیات اند، اما شکل گیرى چنین اوضاعى با پیامدهایى براى حیات بشر همراه شده است که از آن جمله مى توان به احساس کم اطلاعى، کمبود وقت، روى آوردن به زندگى شتاب زده و دیوانه وار و بى شک فشارهاى روحى و جسمى ناشى از چنین جریانى اشاره کرد. 



مردم در سراسر جهان، سراسیمه وار در پى آنند تا خود را با انقلاب اطلاعات همراه سازند. همه در پى آنند تا به نحوى خود را به نظام اطلاعاتى حاکم متصل سازند. همگى بر این باورند که ارزشمندترین موضوع در دوران جدید آن است که چه گونه آدمى بتواند به فضاى مجازى در حال شکل گیرى دسترسى پیدا کند و از همین روست که سؤال هاى جدى همچون «آیا دسترسى بیش از حدّ به اطلاعات نمى تواند به مشکلى جدى تر از کم اطلاعى تبدیل شود؟» و یا این که «آیا انقلاب در عرصه اطلاعات و مخابرات که با گسترش فزاینده فعالیت هاى بشرى همراه شده است، نمى تواند به آسیب هاى فردى و اجتماعى خاص خودش پیوند خورد؟» در حال مطرح شدن است. 

 
انتشار نتایج دو آزمایش انجام شده توسط دانشمندان آمریکایى مى تواند همه ما را به طرح این سؤال وادارد که عصر ارتباطات الکترونیکى بالاخره ما را به کجا رهنمون مى سازد؟ براى نخستین بار دو تیم تحقیقاتى وابسته به دانشگاه هاروارد موفق به کاهش سرعت سیر نور و بالاخره متوقف ساختن آن شدند. آن ها پس از ایجاد نوعى توقف، دوباره آن را در مسیر خود منتشر ساختند. نور در هر ثانیه، سرعت سیرى معادل 186000 مایل دارد و گمان مى رود که سریع ترین انرژى در سراسر جهان باشد. این آزمایش مبین آن است که براى نخستین بار با دخالت بشر نور متوقف شده و به طور موقت با امکان نوعى ذخیره سازى همراه شده است. محققین امیدوارند که این آزمایش به شکل گیرى و تحقق نوعى جدید از انقلاب تکنولوژیکى که به عنوان انقلاب ارتباطاتى و محاسباتى کوانتومى شناخته مى شود، بینجامد و همین تکنولوژى هاى کوانتومى اند که مى توانند هم ارتباطات و هم محاسبات را در این عصر به نحوى فزاینده سرعت بخشند. 


در آزمایش دوم، دانشمندان دانشگاه پرینستون براى نخستین بار موفق شدند تا سرعت یک پالس نورى را به سرعت نور برسانند. در حالى که تا کنون همواره دانشمندان بر این نکته اتفاق نظر داشتند که هیچ جرمى نمى تواند با سرعت نور برابرى کند، اما هم اینک با انجام این آزمایش دریافته اند که یک پالس نورى مى تواند سرعتى هم پاى سرعت نور یابد. در حقیقت، آزمایش هایى از این دست است که مى تواند آدمى را به مرزهاى عصرى جدید در تاریخ بشر رهنمون سازد؛ عصرى که ما را مهیاى آن مى سازد تا حیات را در قالب سرعت نور سامان بخشیم. همه روزه، نرم افزارهاى جدید و تکنولوژى هاى مخابراتى و ارتباطى اى در حال ورود به عرصه حیات بشرند که ماحصل آن ها فشردن زمان، تسریع سرسام آور فعالیت هاى بشرى و پردازش هر چه سریع تر میزان قابل توجه اطلاعات است و چنین پدیده هایى است که زندگى در جامعه اى بر پایه میلیونیم ثانیه را براى ما مهیا ساخته است. 


اما در چنین اوضاع و احوالى این سؤال مطرح مى شود که آیا چنین شگفتى هاى تکنولوژیکى اى نمى تواند به جاى ارمغان آوردن رهایى بشر، این نسل را در شبکه اى از ارتباطات لجام گسیخته که هیچ مفرّى براى آن وجود ندارد، گرفتار نماید؟ 


رواج اصطلاحاتى هم چون فعالیت شبانه روزى، 24 ساعته، هفت روز هفته و... به سرعت در حال تبیین مشخصه هاى مرزهاى زمانى جدید هستند. دستگاه هاى فاکس، نامه هاى الکترونیکى، پست هاى صوتى، کامپیوترهاى شخصى، تلفن هاى یاخته اى، بازارهاى تجارى شبانه روزى، خدمات بانکى آن لاین، برنامه هاى خبرى و تفریحى بیست و چهار ساعته و بالاخره خدمات غذایى شبانه روزى، همه و همه در پى آنند تا توجه ما را بیش از پیش به این دوران جدید معطوف سازند. 


خلق دستگاه هاى کاراندوز و ابزارهایى که به سرعتِ فعالیّت ها مى افزایند تا به هدف خدمت رسانى و رفع نیازهاى بشرى جامه عمل بپوشانند، به این احساس در یکایک ما دامن زده اند که نسبت به اسلاف خود با کمبود وقت بیش ترى مواجهیم و این بدین دلیل است که چنین خدمات و ابزار جدیدى تنها به گسترش تنوع و افزایش آهنگ فعالیت هاى اقتصادى و اجتماعى زندگى مان دامن زده اند. به عنوان نمونه، نامه هاى الکترونیکى که به عنوان ابزارى براى رفاه بشرى معرفى مى شوند، موجبات آنرا فراهم آورده اند تا همگان وقت زیادى از اوقات روزانه خود را صرف پاسخ به پیام هاى یکدیگر نمایند. تلفن هاى یاخته اى نیز از جمله ابزارى محسوب مى شوند که اساسا از اتلاف وقت بشرى باید جلوگیرى کنند اما وجود آن ها همواره موجب شده تا استفاده کنندگان به نحوى در پى ارتباط بیش تر با دیگران برآیند و بدین شکل وقت زیادى را صرف چنین رفتارى نمایند. 


امروزه، ما در دنیایى پیچیده و زودگذر گرفتار آمده ایم، دنیایى که از شبکه هاى همواره متغیرى از روابط و فعالیت هاى بشرى شکل گرفته و هر دقیقه اى از آن به مثابه فرصتى براى ارتباط با دیگران محسوب مى شود. دیگر آن قول معروف دکارت که «من فکر مى کنم، پس هستم» جاى خود را به این قول یعنى «من به شبکه متصل ام، پس هستم.» داده است.

 
حال به راستى هنگامى که حیاتمان در تاروپود روابطى بى پایان که با سرعت نور همراه شده، گرفتار آید با چه سرنوشتى روبرو خواهیم شد؟ نشانه هاى آشکارى که حکایت از اضطراب و دلهره این عصر جدید دارند، بر همگان هویدا شده است. بیمارى هاى مرتبط با استرس و فشارهاى روحى، به نحوى فزاینده در سراسر جهان در حال گسترش اند. کارشناسان بر این باورند که بخش قابل توجهى از این مشکلات با انباشتگى و البته خستگى مفرط حاصل از وجود چنین حجم اطلاعاتى اى مرتبط است، چرا که همگان در چنین شرایطى در مى یابند که همراهى با این آهنگ و نیز همگام شدن با انباشتگى اطلاعاتى که با تکنولوژى غیرقابل کنترل و لجام گسیخته اى متجلى شده اند، دیگر ممکن نیست. در ایالات متحده از هر ده کارمند، سه نفر از مشکلات بارز روحى رنج مى برند. هزینه هاى جانبى ناشى از این گونه بیمارى هاى روحى و کارگریزى کارمندان که ماحصل چنین مشکلاتى است، معادل ده درصد تولید ناخالص داخلى این کشور مى باشد. 


بر طبق یکى از گزارش هاى اخیر «سازمان بین المللى کار»، از هر ده نفر بزرگسال در سراسر جهان یکى به استرس، افسردگى و یا خستگى مفرط مبتلا است. این سازمان پیش بینى مى کند که با افزایش تکنولوژى هاى جدید و تسریع روند جهانى سازى، شاهد افزایش بى سابقه اى در میزان بیمارى هاى روحى و روانى باشیم. 


شکل گیرى جامعه اى با چنین ویژگى هایى که در آن سرعت حرف اول را مى زند، مى تواند با تأثیرات عمیق و فزاینده اى بر زندگى آدمیان همراه شود. فعالیت هاى شبانه روزى به کاهش شدید میزان ساعات خواب انجامیده است. در سال 1910 میزان متوسط خواب یک بزرگسال 9 تا 10 ساعت بوده که این عدد هم اکنون در جوامع صنعتى به کم تر از 7 ساعت رسیده و این بدان معنا است که بر میزان ساعات کارى یک فرد و در طول یکسال به طور متوسط معادل 500 ساعت افزوده شده است. اما به هر حال لحاظ نمودن وضعیت ساعت زیستى بدن آدمى در روند فعالیت ها و زندگى آن، خود یک ضرورت است؛ چرا که به لحاظ زیستى، انسان به نحوى طراحى شده است که پس از غروب به خواب رود و با طلوع آفتاب فعالیت هاى روزانه خود را شروع کند، اما محرومیت شدید از خواب با آهنگ جدیدى از زندگى دیوانه وار و شتاب زده اى همراه شده است که بى شک ظهور بیمارى هاى جدى از جمله دیابت، سرطان، سکته و افسردگى با چنین وضعیتى مرتبط است. 


تأثیر شکل گیرى چنین جامعه اى که بر پایه «سرعت نور» در حال بنا شدن است بر هیچ بخشى و نسلى از جامعه به مانند «نسل دات کام» تأثیرگذار نیست. هم اینک در آمریکا میلیون ها کودک و به ویژه پسربچه ها به مشکل کم توجهى مبتلا شده اند که چنین عارضه اى در اروپا نیز در حال افزایش است. مبتلایان به چنین اختلالى به راحتى حواس شان پرت مى شود، از توانایى تمرکز حواس ناتوانند و به سرعت کنترل خود را از دست مى دهند، و اما آیا به راستى کودکى که با بازى هاى ویدیویى و کامپیوترها محصور شده و با چنین ابزارى به نوعى ارضا مى رسد، دیگر جاى شگفتى دارد که از دامنه توجهاتش کاسته شود؟ به هر حال هر چه که بر چنین آهنگى افزوده شود به افزایش ناشکیبایى چنین نسلى دامن زده ایم. یقینا شکل گیرى چنین فرهنگى با بى صبرى و ناشکیبایى بشرى انجامیده است.


خلاصه این که اگر این انقلاب تکنولوژیکى جدید تنها با سرعت و کارایى بالاتر هم عجین شده باشد، اما یقینا با از دست دادن ثروتى بسیار ارزشمندتر از زمان یعنى حس انسانیت و نوع دوستى آدمى همراه شده است. اما به رغم چنین خسرانى تاکنون تنها در پى پاسخ به این سؤال بوده ایم که چگونه مى توانیم بیش از پیش حیات خود را با این انقلاب جدید، همگام تر و همراه تر سازیم. اما سؤال اساسى در این باره چیز دیگرى است و آن سؤال چیزى جز این نیست که «چگونه باید به بینشى اجتماعى نسبت به این تکنولوژى هاى جدید که بر پایه سرعت نور بنیان نهاده شده و در حال تبدیل شدن به مکمل نیرومندى براى حیات آدمى است، دست یابیم، بدون آن که بر حیات بشرى استیلا یابد و آیا چنین امکانى اصلاً وجود دارد؟» 


منبع: www./guardian.co.uk/ 




منبع :

سیاحت غرب، شماره دوازده